سخنرانیهای متفرقه محرم و صفر
علی اصغر(ع)
***********************************************************
علی اصغر(ع) زاهدان
***********************************************************
اربعین 1400
***********************************************************
آثار عاشورا
***********************************************************
بررسی نقش کربلا
***********************************************************
عزت نفس حسینی
***********************************************************
جذب الحسین (ع)
***********************************************************
کربلا قبل و بعد از وقوع
***********************************************************
معیار شکست و پیروزی کربلا
***********************************************************
راههای کاهش بلایا
***********************************************************
رقیه (س)
***********************************************************
روضه سکینه (س)
***********************************************************
ماه صفر 1392
***********************************************************
سهمیه بلایا
***********************************************************
شب 28 صفر
***********************************************************
شب 29 صفر
***********************************************************
شرح خطبه حضرت زینب س
***********************************************************
شام غریبان
**********************************************************
شام غریبان رقیه س
***********************************************************
شرح بلا در مصباح الشریعه
***********************************************************
شرح زیارت اربعین
***********************************************************
تحلیل کربلا
***********************************************************
وصیت و قنوت امام حسین ع
***********************************************************
زینب س
***********************************************************
زینب و مقام زن
***********************************************************
زیارت اربعین
***********************************************************
نوشتارهای مرتبط:
ابیات پیرامون ضریح رقیه(س)
صَرحٌ من الایمان
شعر ضریح حضرت رقیه از دکتر سید مصطفی جمال الدین
فی الشام فی مثوی اُمیّهَ مرقدٌ
یُنبیک کیف دمُ الشهاده یَخلُدُ
———————–
صرحٌ من الایمان زَهْوُ امیهٍ
و شُموخُ دولتها لدیه یسجد
———————–
رقدتْ به بنت الحسین فاوشکت
حتی حجارهُ رکنه تتوقد
———————–
کانت سبیّهَ دولهٍ تَساقَطَ فوقها
بأسُ الحدید و قام هذا العسجد
_______________
هیَّا استفیقی یا دِمشقُ و اَیقِظی
تَرِفاً علی وَضَر القُمامه یَرقُد
———————–
و اَریه کیف تربَّعت فی عرشه
تلک الدماءُ یضوع فیها المشهد
———————–
و یظل مجدُک یا رقیهُ عبرهً
للظالمین علی الزمان یُجدَّد
———————–
وعلیه اسراب الملائک حُوَّمٌ
و همومُ افئدهِ الموالی حُشَّد
———————–
و به فمُ الخلود مؤرِّخاً
بالشام قبرُ رقیهٍ یتجدَّد
********************************************************
اربعین
هر مکتبی برای ماندن آرمانهایش و راندن طرفدارانش به جلو و خواندن اطرافیانش به خودش از نمادهایی استفاده می کند. نماد اربعین برای شیعه بسیار مهم است کما اینکه از امام عسکری روایت شده: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: صَلَاهُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَهُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم»
این علامات، مستحب اند پس باید مربوط به مرحله عالی تری از ایمان باشند. اربعین، نماد پسا کربلایی و «إعلام حضور» است یعنی حالا که حسین شهید شد پس زیارتش باید شروعی برای مشتاقان راهش باشد تا به او وصل شده و سپس با امام مهدی، کربلای پیروزی و حکمرانی را رقم بزنند.
اما برای چه چیزهایی «اعلام حضور» می کنیم؟
برای پاسخ، باید به بررسی زیارتنامه اربعین پرداخت که پر است از شعورها و شعارهای انقلابی:
السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَهِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلَادَهِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَهِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَهِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَهِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَهَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ لِلنَّارِ فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مِتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ لَکَ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَهِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَهُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.
در این زیارتنامه تقریبا پنج مورد اساسی آمده است:
1) سلام بر ولایت، 2) شهادت دادن به ولایت، 3) توصیف و تمجید ولایت، 4) لعن و تبری از مخالفان ولایت، 5) آرزوهای ولائی برای دوران آخرالزمانی.
در قسمت پایانی زیارت، پنج نوع صلوات آمده:
صلوات بر ارواح ائمه، صلوات بر اجساد ائمه، صلوات بر امام شاهد، صلوات بر امام غائب، صلوات بر ظاهر ائمه و صلوات بر باطن ائمه که آخرین آنهاست.
باطن ائمه ع چیست؟ بصائر الدرجات: امام صادق: « إِنَّ أَمْرَنَا هُوَ الْحَقُّ وَ حَقُّ الْحَقِّ وَ هُوَ الظَّاهِرُ، وَ بَاطِنُ الْبَاطِنِ وَ هُوَ السِّرُّ وَ سِرُّ السِّرِّ وَ سِرُّ الْمُسْتَسِرِّ وَ سِرٌّ مُقَنَّعٌ بِالسِّرِّ.». از قضا همین باطن است که ضامن سعادت و ارتباط و آرامش ائمه است که ما هم باید باطن داشته باشیم و باطن شناس و باطن پرور باشیم. نشانه کلی باطن داری عبارت است از:
توجه به عوالم غیبی (إنابه)، تصادفی ندیدن حوادث (حکمت)، واقعیت خود را و رفتارهای خود را دیدن و گفتن (دعا و اعتراف و توبه)، تصدیق و تصورِ آخرت را داشتن، انقیاد نسبت به معصومین ع.
********************************************************
ام البنین
بخش عظیمی از جامعه بشری را زنان پر کرده اند و احکامات زیادی درباره آنان در شرایع الهی خصوصا اسلام وارد شده است. در قرآن بحثهای مفصلی درباره زنان آمده. آیا همه اینها نباید ما را وادارد که به زنان فقط به شکل یک سوژه جنسی نگاه نکنیم؟! آیا وقت آن فرا نرسیده که بهترین زن را با نگاه منحرف شاه معدوم فقط زن فریبا و زیبا ندانیم؟ آیا وقت آن فرا نرسیده که زنان را فقط نیروی کار و به تعبیر امام علی قهرمانه ندانیم؟ آیا وقت آن نرسیده که زنان را فقط پرستار بچه های خود محسوب نکنیم؟
قرآن در سوره روم: آیه 21 تعبیر بسیار حکیمانه و زیبایی درباره زنان دارد که آنان را از جنس شب و از جنس ایمان می داند که می توانند مایه آرامش و تسکین مردان شوند. و به محض اینکه مرد توانست از همسرش آرامش بگیرد و زن توانست این آرامش را به مرد خود بدهد ناگهان دو حس موهبتی بسیار زیبا از آسمان به آنان داده می شود که عبارتند از: مودت و رحمت. مودت یعنی حس درونی عاشقانه زوجین و رحمت یعنی اظهار این حس در بیرون.
جالب این است که قرآن در آخر این آیه می گوید إن فی ذلک لآیاتٍ لقوم یتفکرون * یعنی این زوجیت با این ویژگیها چندین آیت الهی را دربردارد که جای تفکر دارد که چگونه با هم جور شده اند. تفکرهایی که قرآن از مردم درخواست می کند فقط یک تفکر فلسفی و کتابخانه ای نیست بلکه می خواهد آثارش در زندگی زوجین و برخورد آنان با یکدیگر و با دیگران جلوه کند و دیده شود.
ام البنین: یکی از این زنان موفق است که در راستای مسیر الهی زندگی کرد که رفتارش مولی علی را آرام می کرد. حضرت آنقدر دوستش داشت که از او چهار شیر بچه بدنیا آورد که شهیدان مشهور کربلا شدند به ویژه ابوالفضل.
نام اصلی او فاطمه بود اما وقتی که حضرت او را فاطمه صدا می کرد ناخودآگاه بچه های زهرا به یاد مادرشان می افتادند. حضرت با وجود اینکه این تبادر ذهنی را احساس می کرد اما گویا به احترام ام البنین هرگز نمی خواست که دستور دهد تا نام دیگری برای خود برگزیند تا اینکه خود این زن فرهیخته و آگاه احساس کرد که نام او خاطراتی را برای بچه های زهرا و شاید برای خود حضرت تداعی می کند که شاید موجب اذیت آنان گردد لذا خودش پیش قدم شد و از حضرت خواست که او را بجای فاطمه، ام البنین صدا کند.
ام البنین با این کار نه فقط به زدودن خاطرات تلخ مظلومیت و اذیت شدن زهرا به بچه ها کمک می کرد بلکه پیامی غیرمستقیم به بچه های زهرا می داد که من نیامده ام جای زهرا را بگیرم، من حتی نیامده ام پدرتان علی را از آنِ خودم کنم و او را برای عشق خودم تصاحب کنم بلکه من در درجه اول آمده ام تا شما بچه ها را نگهداری کنم.
این فهم و شعور متعالی واقعا در کدام مکتب یافت می شود؟ آری در اسلام روابط زوجین آنقدر محترمانه و خدمتگزارانه است که اصلا هیچ یک از طرفین احساس زورگویی و احساس فلان سالاری نمی کند چراکه زن بدون اینکه شوهرش بگوید یا از او درخواست کند خودبخود می داند که باید خدمتگزار شوهرش باشد و حسن تبعل را انجام دهد.
همچنانکه مرد نیز بدون اینکه همسرش به او چیزی بگوید یا از او درخواست عشق و محبت کند می داند که باید با تمامی وجودش این گل ریحانه را تروتازه نگهدارد تا عطر وجودش در خانه اش بپیچد.
این است که وقتی چهار فرزند ام البنین با کاروان حسین ع همراه می شوند او اخم به چهره نمی آورد و بلکه تاکید می کند که از برادر بزرگتان و امامتان و یادگار پدرتان و زهرای عزیز حفاظت کنید تا گزندی به او نرسد.
در روایات آمده که وقتی زینب (س) به مدینه رسید نخست پیش ام البنین رفت تا گزارشی بدهد اما او در وهله اول پرسید از حسین من چه خبر؟ و بارها آن را تکرار کرد گویی فرزند دیگری نداشته که در کربلا شهید شده باشد، تا اینکه زینب ناچار می شود گزارش شهادت جانسوز حسین را به او بدهد. اینجا بود که ام البنین با ناله و گریه گفت: واحسیناه! اولادی و مَن تحت الخضراء فداء للحسین.
چگونه می شود که او با وجود اینکه از لحاظ قبیلگی با شمر فامیل است و حتی گفته اند که خواهر او بوده است اما تمامی وصلت های خونی و فامیلی را رها می کند و فقط به دفاع از حق و حقیقت و خانواده عزیز مولی علی اینچنین بی تاب می شود؟ آیا زنان جامعه ما می توانند از این بانوی بزرگوار الگو بگیرند؟ آیا زنان می توانند در هنگام دیدن باطل از خویشاوندان خود دیگر از آنان دفاع نکنند؟
این است که ام البنین تاابد به شهدای کربلا پیوند می خورد.
در تاریخ ندیدم که حسن و حسین و زینب، ام البنین را چی صدا می کردند اما از جملاتی که بین امام و ابوالفضل رد و بدل می شد می توان چیزهایی فهمید چون هنگامی که نماینده لشکر یزید برای مذاکره آمده بودند امام ابوالفضل را مامور کرد که با آنان سخن بگوید اما تعبیر عجیبی به کار برد که فقط برای قاسم کوچولو به کار برده است، چراکه گفت: بنفسی انت یا اخی برو ببین چکار دارند. و همچنین از آخرین جمله ابوالفضل در علقمه در هنگام افتادن از اسب که گفت ادرکنی یا اخی (به فریادم برس داداشی) می توان فهمید که حسین، ام البنین را یُمّاه (مادر) صدا می کرد، زیرا اینها نشانگر روابط صمیمانه میان آنان است.
برای یک امام معصوم طبعا مشکلات زیادی پیش می آید که به هرحال باید آنها را برای خود و دیگران حل کند و نگذارد کار به بن بست بکشد چراکه همیشه راهحلی وجود دارد، مثل گفتن «هوّن علیّ انه بعینک» در شهادت علی اصغر که فضا را آرام کرد، اما بمیرم نمی دانم چه بر حضرت گذشت که وقتی با بدن قطعه قطعه ابوالفضل مواجه شد بلند گریست و با غم و حسرت و اندوه بسیار فراوان گفت: الان انقطعت حیلتی و انکسر ظهری.
********************************************************
«زیارت اربعین» [1]
- السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ (یادآوری ولایت ، محبت ، خُلَّت ، نجابت و صفوت ، مظلومیت ، شهادت امام که گرفتار مصائب گردید و کشته اشکها شد)
- اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَهِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلَادَهِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَهِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَهِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَهِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ (گواهی دادن بر ولایت ، صفوت ، کرامت امام که خدا وی را با شهادت إکرام کرد ، سعادت را به وی هدیه داد ، وی را با ولادت پاک برگزید ، وی را سیادت و آقایی داد ، رهبرش کرد ، وی را مدافع حق نمود ، میراث انبیا را به وی اعطا کرد ، وی را حجت بر خلق قرار داد)
- فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ (دعوت کامل با اتمام حجت ، پند دلسوزانه ، هدیه خون خود به خدا ، نجات بندگان خدا از نادانی و سرگردانیِ گمراهی)
- وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَهَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ (اتحاد سیاه علیه امام توسط فریب خوردگان دنیا که بهره شان را معامله کرده و سهم آخرتشان را به نرخ ارزان فروخته و تبختر کرده و در هوای نفس خود سقوط کرده و موجب خشم رسول خدا شده و پیرو معاندان و منافقان گشته و همه حاملان وزر مردم که جهنمیانند)
- فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ (جهاد امام همراه با استقامت و حواله کردن به خدا بود تا جایی که خونش ریخته و حرمتش هتک شد)
- اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً (درخواست لعنت وحشتناک و عذاب دردناک برای گروه فوق)
- السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ (یادآوری وابستگی امام به پیامبر و امام علی)
- أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مِتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً (امانتدار خدا که سعادت مندانه زیست و با ستایش رفت و با مظلومیت، شهید شد)
- وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ (وعده ی الهی به امام محقق خواهد شد و دشمنانش نابود و قاتلانش معذب خواهند شد)
- وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ (وفای به عهد خدا و جهاد در راه خدا تا رسیدن به مرز یقین)
- فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ (لعنت خدا بر قاتلان و ظالمان امام و بر گروهی که شهادتش را شنیدند و رضایت دادند)
- اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ (ولایت با اولیای امام و عداوت با اعدای امام)
- بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (پدر و مادرم فدای تو ای فرزند رسول خدا)
- أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَهِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا (امام، نور پاک بدون نجاست جاهلیت است)
- وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ (پایه دین و ستون مسلمانان و دژ مؤمنان)
- وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ (امامی که نیکوکار، تقوا پیشه، راضی از خدا، پاک نهاد، هدایتگر و هدایت شده ی الهی است)
- وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَهُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا (امامی که معصومین از فرزندان اویند که همه کلمه تقوا و مناره های هدایت و دستگیره محکم و حجت بر مردم دنیایند)
- وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ (گواهی می دهم که مؤمن به ائمه ام و به رجعت آنان یقین دارم با تمامی شریعت دینی ام و با تمامی فرجام اعمالم؛ و دلم تسلیم دلتان و کارم پیرو کارتان و یاری ام آماده ی ظهورتان است، چرا که فقط و فقط با شما هستم نه با دشمنتان)
- صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ (درودهای خدا بر شما و بر ارواحتان و اجسادتان، و شاهدتان و پنهانتان، و آشکارتان و نهانتان)
- آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِین (ای خدای آدمیان ، تو مستجاب کن)
نکات مهم در زیارت:
اول) سلام دادن : در قرآن سلام گفتن، زیرمجموعه ی یک رفتار اجتماعی به نام «تحیت» [2] است. «تحیت» یعنی زنده باشی گفتن و ابراز احترام و دوستی با کسی است که او را می شناسیم یا می خواهیم با او آشنا شویم یا به نحوی با او ارتباط و تعامل برقرار کنیم. در هر زبان و هر ملتی کلمات و رفتارهای ویژه ای برای تحیت وجود دارد.
دین اسلام از میان کلمات و حرکات گوناگونی مانند دست به سینه گذاشتن، کلاه از سر برداشتن، نام یکدیگر را صدا کردن، دست را بلند کردن، لبخند زدن، کفِ دستِ یکدیگر را به هم زدن، خم شدن و تعظیم کردن و مانند آنها که برای تحیت در جوامع بشری به کار می رود تنها به «سلام گفتن» بسنده کرده است.
اما در استعمالات قرآنی موارد دیگری در باره «سلام» وجود دارد که نمی توان آن را به راحتی به معنای تحیت و زنده باشی گفتن دانست، مانند: این که یکی از نامهای الهی (السلام) است یا یکی از نامهای بهشت (دار السلام) است یا ویژگی شب قدر (سلام هی حتی مطلع الفجر) است یا بر پیامبرانی که از دنیا رفته اند (نوح، ابراهیم، موسی، هارون، الیاسین) سلام گفته شده است یا مؤمنان در بهشت به یکدیگر سلام می گویند در حالی که هیچ آفاتی در آن وجود ندارد یا عیسی بر خودش سلام گفته است در حالی که این کاربرد از سلام گفتن با تحیت به عنوان یک رفتار اجتماعی منافات دارد یا خدا و ملائک به همه صالحان سلام گفته اند سلامی که جوابی ندارد یعنی در هیچ جا نیامده که صالحان نیز به خدا و ملائک حتی به عنوان پاسخگویی که شرعا واجب است سلام گفته باشند. پیدا کردن یک مفهوم مشترک برای موارد فوق جداً سخت است. این از یک سو. از سوی دیگر می بینیم که در زیارات ائمه از جمله همین زیارت جامعه، در کنار سلام گفتن به ائمه، رحمت و برکات خدا را نیز برای آنان طلب می کنیم که این امر نشانه این است که معنای سلام هرگز مساوی با رحمت و برکت نیست.
نیز «سلام» فراتر از مفهوم «سلامتی و بهبودی» یا «صلح و آشتی» است که هم اکنون در میان مردم رواج دارد. بلکه مفهوم سلام در قرآن آنقدر بلند و جامع است که در باره خدا، بهشت و شب قدر نیز به کار برده شده است.
برای درک دقیق مفهوم کلمه «سلام» بهتر است علاوه بر لحاظ تنوع استعمالات فوق به پنج چیز دیگر توجه کنیم تا راز لغوی سلام آشکار گردد و آن این که اولا سلام در واقع زیرمجموعه «تحیت» است یعنی با مفهوم حیات و زندگی پیوند خورده است و دوم این که سلام گفتن تنها از باب تفعیل که یکی از معانی آن «دعاء و قول الشیء» است [3] استعمال شده است یعنی تسلیم به معنای سلام گفتن است. و سوم این که ماده «سلم» مفهوم مقابل بیماری، آفت، عیب، خرابی، خصومت، دشمنی، تمرد و زوال را نشان می دهد. و چهارم این که سلام علی … جمله دعائیه است که حیات خوبی را برای مخاطب خود درخواست و آرزو می کنیم. و پنجم این که سلام گفتن مقدمه ای برای آشنا شدن و ارتباط برقرار کردن با دیگران و درواقع اسم رمز ورود به دوستی است.
بنابراین می توانیم نتیجه بگیریم که سلام مفهوم جامعی از حیات سالمِ بی عیبِ بدون دشمنی و خشونت است که اگر در باره خدا به کار رود به صفت ذاتی «حیّ» مربوط شده و نشان می دهد که خدای اسلام، خدای بی آزار و بی عیب و بدون خصومت و خشونت است و اگر در باره بهشت به کار رود پس به معنای مکانی است که ویژگیهای یادشده را داراست. و به همین ترتیب، سلام بودن شب قدر نیز به معنای شبی است با خصوصیات یادشده که مؤمنان روزه دار باید قدر و منزلت آن را بدانند و از آن بهره ببرند.
حال وقتی که بر کسی سلام می فرستیم درواقع دعای خیر و آرزوی خوب برای او می کنیم که انشاء الله این ویژگیهای یادشده در حیات و زندگی او راه یابد و لذا سلام گفتن بر خدا و ملائک بی معناست. و لذا سلام گفتن عیسی بر خودش معنادار می شود چون دعاست و او خود را دعا کرده است و لذا تعبیر السلام علینا در نماز نیز قابل فهم می گردد.
بالاخره ما در بخش سلامها در زیارت جامعه و اربعین سه چیز را برای ائمه طلب کرده و به کار برده ایم: یکی رحمت که به معنای جبران کاستیها و نیازمندیهاست و دیگری برکات که به معنای افزایش نعمتهاست و سوم سلام که به معنای تحیت و دعای خیر برای حیات برتر و بهتر آنان است و در عین حال می خواهیم با سلام گفتن خود با آنان ارتباط برقرار کنیم و به آنان نزدیک شویم. به همین نسبت سلامهای زیارت عاشورا و تعبیر «سلموا تسلیما» درباره پیامبر ص قابل تفسیر است.
سلام بر امام با 12 صفت:
- السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ (ولایت، نخستین ویژگی مهم امام است که هم نسبتی به خدا دارد یعنی «شخص نزدیک به خدا» که ظاهرا مراد در اینجا همین نسبت است، و هم نسبتی به خلق خدا دارد که از زمان و زبان پیامبر (ص) در غدیر خم با تعبیر «مولی» برای امام علی (ع) و سپس ائمه معصومین قرار داده شده است که هریک دارای امتیاز مهم اولویت نبوی هستند که خدا فرمود: النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم ــ احزاب / 6)
- وَ حَبِیبِهِ (میتواند به معنای محبوب یا محبّ باشد ولی با توجه به قرینه «ولیّ الله» ترکیبی از آن دو است یعنی دوست)
- السَّلَامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ (یعنی کسی که خدا با او و او با خدا جوشیده و از مختصّین خدا گردیده است)
- وَ نَجِیبِهِ (یعنی کسی که نسبت به دیگران برجسته تر بوده و ارزش و احترام بیشتری دارد)
- السَّلَامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ (یعنی کسی که برگزیده خدا برای کاری است. همانگونه که مشاهده می شود تا اینجا چهار صفت مهم یعنی ولایت ، محبت ، خُلَّت ، نجابت و صفوت را برای امام ذکر می کند که چهارمی آن برای مردم إلزام آور است چون باید ببینند که مامور برگزیده خدا از قول خدا چه می گوید و چه از آنان می خواهد)
- وَ ابْنِ صَفِیِّهِ (اشاره به مقام صفوت در امام علی ع و إلزام آوری آن برای وی یعنی اشاره به استمرار امامت)
- السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ (مظلومیت امام، نخستین بهانه برای توجه به او در زیارت)
- الشَّهِیدِ (شهادت امام، محوری ترین موضوع در فاجعه کربلا)
- السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ (گرفتاری در ناگواریها صفتی که از بین ائمه بیشتر از همه به امام حسین ع رسید)
- وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ (امام تنها کسی است که اشکهای فراوان بر کشته شدن او ریخته شد)
- السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (اشاره به نسبت امام با پیامبر یعنی خانواده رسالت که تطهیر شده اند و اجر رسالت اند)
- السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ (اشاره به نسبت امام با امام علی یعنی نخستین امام معصوم که وصی پیامبر شد)
دوم) شهادت دادن : شهادت یا تشهد در دین اسلام، اسم رمز ورود به مرزهای اجتماعی امت اسلامی است. هر فردی با گفتن شهادتین یعنی اقرار به لا اله الا الله و محمد رسول الله ولو به طور ظاهری تبعهی جامعه اسلامی می شود و احکام شریعت اسلامی در باره او جاری می گردد. اما برای شیعه شدن به دستور خود پیامبر باید شهادت سومی را به آن افزود و آن اقرار به ولایت امام علی و فرزندان معصوم اوست که از همین جا مذهب شیعه اثناعشری شکل می گیرد.
بسیاری گویند که شهادت یعنی خبر قاطع و «أشهَدُ» به معنای أعلَمُ است، در حالی که از برخی توضیحات لغوی فوق و استعمال این کلمه در گواهیهای قضایی و جزایی می توان پی برد که مراد از شهادت، إعلام و إعلان خبر قاطع است و «أشهَدُ» به معنای «اُعلِمُ» خواهد بود. عنصر مشاهده و یقین که همان اعتماد به آگاهی و گواهی خود است در کلمه شهادت لحاظ شده است و لذا شارع گفتن این کلمه را برای ابراز احساس درونی دینی اشخاص معتبر دانسته و با این کار به همه هشدار و پیام می دهد که دین آوردن آنان نباید لقلقه زبانشان باشد بلکه باید با تمام وجود و وجدان خود اقرار به توحید الله و نبوت محمد ص داشته باشند.
شهادت نه گانه درباره اوصاف و حالات امام ع:
- أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَهِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلَادَهِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَهِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَهِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَهِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ
- أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مِتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً
- أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ
- أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ
- أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَهِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا
- أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ
- أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ
- أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَهُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا
- أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ
از بحث شهادت دادنها دو مطلب مهم استخراج می شود:
الف) معرفی فضایل حضرت ع
ب) وظایف ما در برابر حضرت ع
این دو امر در عبارات فوق در هم تنیده اند مثلا در شماره 1 آنجا که می گوید: أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ به دلالت مطابقی سخن از فضایل امام است اما به دلالت التزامی به وظایف ما نیز اشاره می کند که برای دانستن مسائل و مطالب انبیا باید به وارثشان یعنی امام رجوع کرد؛ یا آنگاه که در شماره 2 می گوید: عِشْتَ سَعِیداً یعنی من نیز سعادت را در همین نوع زندگی می بینم و به وظیفه ام عمل خواهم کرد؛ یا در شماره 5 ظاهرا می خواهد بگوید که تمامی وجود تو پاک و طیب است و اینگونه نیست که تو مانند مردم جاهلیت تصمیم جاهلانه ای گرفته باشی و یا خواسته باشی که با نادیده گرفتن شوکت و عظمت حاکمیت اسلام آشوبی بپا کنی و جهان اسلام را به عقب برگردانی و من مانند عوام و طائفه خبیث بنی امیه نیستم که می لاد ترا مایه نحوست و شومی بداند که جامعه اسلامی را به انقلاب و تحول کشانده است.
سوم) تبلور کرامات الهی در امام ع:
- إکرام امام به وسیله شهادت (پس کشتار فاجعه آمیز امام اهانت به او نبود بلکه احترام الهی به اولیای خود اینگونه است)
- حبو سعادت به وی (یعنی امام با توجه به تحلیل عوام و گمراهان، به خاطر این مصائب هرگز دچار شقاوت و بدبختی و شوربختی نشده است بلکه این زندگیِ حماسی و پر مقاومت و پرمخاطره عین سعادت و خوشبختی است)
- اجتبای امام به طیب ولادت (یعنی این گونه نیست که مانند عوام و پیرزنان و اهل خرافات گمان کنیم که طالع امام نحس و تولد او شوم بوده است که این همه بلا و مصیبت بر سر او آمده است بلکه او با طیب ولادت مورد اجتبا و گزینش خدا بوده است)
- جعل امام به عنوان سید و قائد و ذائد (یعنی امام بسان بردهی خوار و خفیفی نبوده که کشته شده باشد بلکه او آقای سرشناسی بوده که هم رهبری و فرماندهی امت را به دست گرفته بوده و هم مدافع بزرگ دین و دیانت است)
- اعطای مواریث انبیا به وی (یعنی امام جای انبیا نشسته و مسئولیتی که انبیا داشتند تا به هر ترتیب ممکن پیامهای الهی را به گوش مردم برسانند باید امام نیز چنین کاری را انجام دهد و داد)
- حجت قرار دادن وی بر خلق جهان (یعنی امام وسیله ی اتمام حجت الهی بر مردمان است که ثواب و عقاب مردم بر اساس نحوه و اندازه برخوردشان با امام تعیین می شود)
چهارم) برخورد امام حسین در نقش امامت:
- فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ (دعوت مردمان تا آخرین فرصت باقیمانده و اتمام حجت یعنی امام هیچ کوتاهی نکرد و کم نگذاشت)
- وَ مَنَحَ النُّصْحَ (پند دلسوزانه و إهدائی نه از روی غرض یا سودجویی)
- وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ (فیک نه لک، فرقش این است که امام، خود را برای دین خدا قربانی کرد برخلاف عارفان غیرانقلابی که تنها بلدند که خود را برای خدا قربانی کنند و به اصطلاح به فنای توحیدی برسند)
- لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ (نجات از جاهلیت بعد از اسلام، در دستور کار ائمه است)
- وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ (نجات از ضلالت بعد از ایمان، کار ائمه معصومین است)
- فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً (جهاد در راه خدا باید با صبر و تحمل و مقاومت باشد)
- مُحْتَسِباً (حساب و کتاب تنها پیش خدا نه دیگران)
- حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ (فداکاری دینی تا مرز از دست دادن جان)
- وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ (فداکاری دینی تا مرز از دست دادن خانواده)
- انَّکَ مِن دَعَائِمِ الدِّینِ (امام، پایه های استوار دین است که مبادا فروریزد)
- وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ (امام، ستون محکم امت اسلامی است که مبادا حوادث ناگوار بر سرشان آوار شود)
- وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ (امام، دژ مستحکم مؤمنان است که مبادا دچار نفوذ مخالفان شوند و فرو بپاشند)
- وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ (امام، به عهدی که با خدا در عالم ماورا بسته وفادار بود)
- وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ (ولذا جهاد در راه خدا را پیشه خود ساخت)
- حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ (این کارها آنقدر ادامه می یابد که امام به مرز یقین یعنی علم کامل که مرگ است برسد)
پنجم) اوصاف دشمنان امام و علل فاجعه کربلا: کربلا داستان عجیبی دارد چون امتی در شکل 72 تن از امام حمایت کردند و امتی در شکل یک شهر کوفه و شام با امام مخالفت کرده و او را کشتند. به نظر می رسد که در زیارت اربعین کسانی که در زیارت عاشورا مورد لعن و تبری قرار گرفته بودند دسته بندی شده اند به گونه ای که می توان برای هریک از اوصاف زیر، صاحبان ملعونی پیدا کرد که اسامی آنان در زیارت عاشورا ذکر شده است. اکنون به اوصاف و طبقات اجتماعی این گروه ملعون می پردازیم:
وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ (اتحاد و پشتیبانی کردنِ یکدیگر ضد امام توسط کسانی انجام گرفت که …)
- مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا (ِ الْعِصَابَهَ الَّتِی … شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَى قَتْلِه یعنی گروهی که مشایعت و بیعت و پیگیری کردند کشتن امام حسین ع را)
- وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى (مانند عمر بن سعد که با وجود سابقه اسلامی و اینکه پدرش ششمین نفری بود که اسلام آورده بود اما به چیز بی ارزشی مثل حکومت ری، بهره وامتیازش را معامله کرد)
- وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ (مانند شمر که آخرتش را به نرخ بسیار کم فروخت)
- وَ تَغَطْرَسَ (مانند ابن زیاد که بسیار متکبر و ستم پیشه بود و با غرورش با امام جنگید که حرفش را به کرسی بنشاند)
- وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ (مانند یزید که دنیا فریبش داد یعنی آخرت را نادیده گرفته و تمامی محاسبات خود را در دنیا و برای دنیا و به سوی دنیا به کار برد)
- وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ (مانند مروان که مورد لعن پیامبر قرار گرفته بود)
- وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ (مانند طائفه بنی امیه که به هر بهانه ای در صف مخالف اهل بیت ع می ایستادند)
- وَ النِّفَاقِ (مانند کوفیان دروغگو و بی وفایی که منافقانه با امام دورویی کردند)
- وَ حَمَلَهَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ (مانند شریح قاضی و دیگر خواص بی بصیرت که وزر و وبال دیگران را بر دوش کشیدند)
حال اگر این اوصاف خبیثه را در کسی مشاهده کنیم می توان احتمال قوی داد و بلکه مطمئن بود که چنین شخصی به راحتی می تواند امام حسین کُش باشد ولو این که ظاهر مذهبی یا آرامی داشته باشد.
سه صفت اول مربوط به دنیا و آخرت و مقایسه آنهاست که چگونه گروهی این و گروهی آن را می پسندند.
سه صفت دوم درباره روحیات منفی برخی از افراد است که رفتارهای متکبرانه و جبارانه و شیطانی دارند.
سه صفت سوم درباره نحوه برخورد انسان با دیگران است که می تواند در اجتماع بدون صداقت عمل کند.
********************************************************
خطبه زینب در کوفه
تحلیلی درباره جامعه ناپایدار
یَا أَهْلَ الْکُوفَهِ یَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخَذْلِ،
صفات جامعه عهدشکن:
1) ختْل: العین: تخادُع عن غفله. مجمع البحرین: المشی إلى الصید قلیلا قلیلا فی خفیه لئلا یسمع حسا فینفر.
2) غدْر: الصحاح: ترک الوفاء. و أکثر ما یستعمل هذا فى النداء بالشتم
3) خذْل: مفردات: الْخِذْلَانُ: ترک من یظنّ به أن ینصر نصرته.
أَلَا فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَهُ وَ لَا هَدَأَتِ الزَّفْرَهُ.
چنین جامعهای هرگز روی خوشی و شادمانی را نخواهد دید بلکه چشم گریان و سینه نالان دارد.
إِنَّمَا مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ الَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ (نحل: 92)
جامعه خودشکن و خود بشکاف که با سوگند دروغ و فساد آلود کارهای خود را پیش می برد.
هَلْ فِیکُمْ إِلَّا الصَّلَفُ وَ الْعُجْبُ وَ الشَّنَفُ وَ الْکَذِبُ وَ مَلَقُ الْإِمَاءِ وَ غَمْزُ الْأَعْدَاءِ أَوْ کَمَرْعًى عَلَى دِمْنَهٍ أَوْ کَفِضَّهٍ عَلَى مَلْحُودَهٍ.
جامعهای مملو از پلیدیها:
1) صَلَف: تاج العروس: قِلهُ نَماءِ الطَّعامِ و بَرَکَتِه. الصحاح: سحابٌ صَلِفٌ: قلیلُ الماء کثیر الرعد. و فى المثل: «رُبَ صَلَفٍ تحت الراعده». یضرب للرجل یتوعَّد ثم لا یقوم به.
2) عُجب: مفردات: یقال لمن یروقه نفسه. خودستایی و از خودراضی بودن.
3) شَنَف: المحکم: شِدَّهُ البِغْضَه. تاج العروس: النَّظَرُ إِلَى الشَّیْءِ کَالْمُعْتَرِضِ عَلَیه.
4) کذب: دروغگویی و بی صداقتی.
5) مَلَق الإماء: التهذیب: الملِق من الخیل: الذی لا یوثق بجَرْیه، أُخِذَ من مَلق الإنسان الذی لا یَصْدُق فی مودَّته.
6) غَمْز الاعداء: عیبجویی کردن دشمنانه.
7) مَرعًی علی دِمنه: چراگاهی روی مزبله و فضله
8) فِضّه علی ملحوده: نقره ای بی زینت در قبر.
أَلَا بِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ وَ فِی الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ.
چه بد ذخیره ای است که انسان برای آینده خود، فقط بخاطر نجات از خشم ظلمه و کامروایی موقتی، خشم خدا و عذاب ابدی را آماده کند.
أَ تَبْکُونَ أَخِی؟! أَجَلْ وَ اللَّهِ فَابْکُوا فَإِنَّکُمْ أَحْرَى بِالْبُکَاءِ فَابْکُوا کَثِیراً وَ اضْحَکُوا قَلِیلًا. فَقَدْ أَبْلَیْتُمْ بِعَارِهَا وَ مَنَیْتُمْ بِشَنَارِهَا وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا أَبَداً وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ؟!
(رحض: شستن گند و کثافت چیزی ولذا به دستشویی می گویند: مرحاض).
قُتِلَ سَلِیلُ خَاتَمِ النُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنِ الرِّسَالَهِ وَ سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَ مَلَاذُ حَرْبِکُمْ وَ مَعَاذُ حِزْبِکُمْ وَ مَقَرُّ سِلْمِکُمْ وَ آسِی کَلْمِکُمْ وَ مَفْزَعُ نَازِلَتِکُمْ وَ الْمَرْجِعُ إِلَیْهِ عِنْدَ مُقَاتَلَتِکُمْ- وَ مَدَرَهُ حُجَجِکُمْ وَ مَنَارُ مَحَجَّتِکُمْ.
معرفی مزایای وجود امام حسین ع:
1) سَلِیلُ خَاتَمِ النُّبُوَّهِ: سلاله پیامبر ص.
2) مَعْدِنِ الرِّسَالَهِ:رسالتکده و جایگاه معارف نبوی
3) سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ: آقای جوانان بهشت.
4) مَلَاذُ حَرْبِکُمْ: جان پناهِ جنگها.
5) مَعَاذُ حِزْبِکُمْ: پناهگاه گروهها.
6) مَقَرُّ سِلْمِکُمْ: محل آشتی طوائف.
7) آسِی کَلْمِکُمْ: درمانگر زخمها.
8) مَفْزَعُ نَازِلَتِکُمْ: آرامش دهنده هنگام بلایا.
9) الْمَرْجِعُ إِلَیْهِ عِنْدَ مُقَاتَلَتِکُمْ: ریش سفید درگیریها
10) مَدَرَهُ حُجَجِکُمْ: زعیم و سخنگوی دلایل شما
11) مَنَارُ مَحَجَّتِکُمْ: علائم راهنمای جاده های شما
أَلَا سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ وَ سَاءَ مَا تَزِرُونَ لِیَوْمِ بَعْثِکُمُ فَتَعْساً تَعْساً وَ نَکْساً نَکْساً لَقَدْ خَابَ السَّعْیُ وَ تَبَّتِ الْأَیْدِی وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَهُ وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ* وَ ضُرِبَتْ عَلَیْکُمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ.
آثار سوء کارتان این است: تعسا تعسا و نکسا نکسا
أَ تَدْرُونَ وَیْلَکُمْ أَیَّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ ص فَرَثْتُمْ وَ أَیَّ عَهْدٍ نَکَثْتُمْ وَ أَیَّ کَرِیمَهٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَ أَیَّ حُرْمَهٍ لَهُ هَتَکْتُمْ وَ أَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا لَقَدْ جِئْتُمْ بِهَا شَوْهَاءَ صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوْدَاءَ فَقْمَاءَ خَرْقَاءَ کَطِلَاعِ الْأَرْضِ أَوْ مِلْءِ السَّمَاءِ.
فهرست سیاه کارهای کوفیان این است:
1) أَیَّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ ص فَرَثْتُمْ: شکافتن جگر پیامبر شاید اشاره به رفتار هند جگرخوار درباره حمزه باشد که کفار چنین کارهایی با مسلمین می کردند.
2) أَیَّ عَهْدٍ نَکَثْتُمْ: اشاره پیمان به مودت اهل بیت
3) أَیَّ کَرِیمَهٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ: اشاره زینب به خودش.
4) أَیَّ حُرْمَهٍ لَهُ هَتَکْتُمْ: اشاره به اسارت و غارت
5) أَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ: اشاره به قتل امام و یارانش
6) لَقَدْ جِئْتُمْ بِهَا شَوْهَاءَ صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوْدَاءَ فَقْمَاءَ خَرْقَاءَ: مصیبتی زشت، فاجعه بار، هولناک، سیاه آلود، کژ دهان، درکمال حماقت.
أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ تُمْطِرَ السَّمَاءُ دَماً وَ لَعَذابُ الْآخِرَهِ أَخْزى وَ هُمْ لا یُنْصَرُونَ- فَلَا یَسْتَخِفَّنَّکُمُ الْمَهَلُ فَإِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَحْفِزُهُ الْبِدَارُ وَ لَا یُخْشَى عَلَیْهِ فَوْتُ النَّارِ کَلَّا إِنَّ رَبَّکَ لَنَا وَ لَهُمْ لَبِالْمِرْصادِ.
آیا چنین جامعه ای باید از عذابهای عجیب الهی تعجب کند؟! آیا اگر هنوز عذابی بر آنان نازل نشده باید آن را نشانه ای از بیخیالی خدا بداند؟!
متاسفانه بسیاری از جوامع و ملل به دلیل اینکه مورد عذاب الهی قرار نگرفته اند خود را محق دانسته و گمان می کنند این امر، دلیل بر بی گناهی آنان است درحالیکه اینها از حکمت الهی است.
ثُمَّ أَنْشَأَتْ تَقُولُ ع:
مَا ذَا تَقُولُونَ إِذْ قَالَ النَّبِیُّ لَکُمْ | مَا ذَا صَنَعْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الْأُمَمِ | |
بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَوْلَادِی وَ تَکْرِمَتِی | مِنْهُمْ أُسَارَى وَ مِنْهُمْ ضُرِّجُوا بِدَمٍ | |
مَا کَانَ ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ | أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فِی ذَوِی رَحِمِی |
درد و رنج زینب با کلام عادی نثر تسکین نمی یابد. اینجا نیاز به شعری است که با لطافت وجدانهای بیدار کار دارد یا دست کم از قساوت قلبهای سخت بکاهد و آنا را متوجه عواقب سنگین کارهای آنان نماید. لذا زینب اهل کوفه را به یاد محاسبه روز قیامت و پیمان مودت پیامبر می اندازد.
********************************************************
رهنمودهای تبلیغ محرم
عزاداری سالار شهیدان امام حسین ع زمینه و بهانه خوبی برای نشر دین، فرهنگ اسلامی، آرمان نظام جمهوری اسلامی و خیلی از چیزهای دیگر است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
- آب و عطش از عناصر جدانشدنی کربلاست. و با توجه به این که کشور ما به ویژه مناطق جنوب کرمان از کم آبی و بلکه بی آبی رنج می برند پس مبلغان عزیز باید از این موضوع کربلایی بیشترین استفاده را ببرند. مثلا می توان به مردم گفت که بیایید در ایام عزاداری امام ع در دو ماه محرم و صفر به احترام تشنگی ابی عبد الله در آب صرفه جویی کنیم و اساسا به وسیله صرفه جویی در آب، نذر عام کنید که حوائج شما انشاء الله برآورده شود. مثلا باید به مردم آموزش دهیم که اگر برای غسل و شستشو به حمام می روند در عین حالی که سرشان را آب می کشند نیت غَسل سر بکنند چرا که فاصله افتادن بین مراحل غسل اشکالی ندارد همچنانکه نیت انضمامی به شرط غلبه نیت غسل نیز اشکالی ندارد. مثلا بگوییم که برای وضو گرفتن مستحب است که انسان تنها سه مشت آب به کار ببرد و نیازی به آب پاشی صورت و دستها نیست.
- حر بن یزید ریاحی، مظهر یقظه و توبه در سیروسلوک اسلامی است. باید در شب روضه حر سعی کنیم «یقظه» را به عنوان نخستین گام در سلوک و اخلاق مورد بررسی قرار دهیم و عوامل بیداری اسلامی را در شخصیت افراد بررسی کنیم و به جوانان آموزش دهیم که به تمدن غرب و فرهنگ آن شک کنند همانگونه که حر به روش و محتوای کار اردوگاه یزید شک کرد و سپس بر اساس آموزه های دینی قبلی که مودت اهل بیت را واجب می کرد از یزید تبری جست همچنانکه در خطبه حر، متجلی است. در اینجا سخن از امکان توبه با وجود گناه زیاد بسیار بسیار ضروری است و مایه جذب جوانان می شود. سأله ع رجل من اشرف الناس؟ قال الامام الحسین ع : من اتَّعظ قبل ان یوعظ واستیقظ قبل ان یوقظ. فقال السائل: اشهد ان هذا هو السعید. (احقاق الحق 11 / 590)
- رجوع به اقوال ائمه بسیار مهم و مفید است مثل موسوعه کلمات الإمام الحسین ( علیه السلام ) پژوهشکده باقر العلوم ( ع ) سازمان أوقاف وأمور خیریه ، انتشارات أسوه .
- حجاب و عفاف که از محصور بودن زنان در خیمه و تقاضای سکینه نسبت به یک محجر معلوم می شود
- امر به معروف و نهی از منکر (وصیتنامه حضرت در فتوح ابن اعثم)
- ارتباط کربلا با مهدویت : وَ قَالَ الْإِمَامُ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً، أَوَّلُهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی، وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ بِالْحَقِ (الإمامه و التبصره من الحیره)
- حفظ وحدت شیعه و سنی : در کل فاجعه کربلا دیده نشد که حضرت به خلفای ثلاث حملهای کرده باشد هرچند طعنهها شاید وجود داشته باشد. عَنِ ابْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع وَ کَانَ أَفْضَلَ هَاشِمِیٍّ أَدْرَکْنَاهُ قَالَ أَحِبُّونَا حُبَّ الْإِسْلَامِ فَمَا زَالَ حُبُّکُمْ لَنَا حَتَّى صَارَ شَیْناً عَلَیْنَا (الإرشاد شیخ مفید ج2 ؛ ص141) و قنوت امام حسین ع که فرمود : اللهم أَعِذْ أَوْلِیَاءَکَ مِنَ الِافْتِنَانِ بِی وَ فَتِّنْهُمْ بِرَحْمَتِکَ فِی نِعْمَتِکَ تَفْتِینَ الِاجْتِبَاءِ وَ الْإِخْلَاصِ بِسُلُوکِ طَرِیقَتِی وَ اتِّبَاعِ مَنْهَجِی وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ مِنْ آبَائِی وَ ذَوِی رَحِمِی. (مهج الدعوات و منهج العبادات / ص48 : قنوت الإمام الحسین بن علی ع)
- پارتی بازی و دور زدن خدا و حقیقت برای زودتر رسیدن به مقاصد خود همان کاری بود که یزید کرد و کارش پیش نرفت. کَتَبَ رَجُلٌ إلى الحسین صلوات اللَّه علیه عِظْنِی بِحَرْفَیْن، فکتَبَ إلیه: مَن حاوَل أمْراً بمعْصِیَه اللَّهِ کانَ أفْوتَ لِما یَرْجُو، وَ أسْرَعَ لِمَجِیءِ ما یَحْذَرُ. (مکاتیب الأئمه علیهم السلام، ج3، ص: 153)
- انحرافات جنسی و اختلالات اخلاقی مثل سگ دوستی و میمون دوستی که در یزید بود درست در بین مردم منحرف غربی و متاثرین از آنان دیده می شود.
- غیظ آوردن دشمن معاند و ستمگر از وظایف دینی ماست کمه این که قهرمان این صحنه بعد از امام حسین ع حضرت ابو الفضل است.
- مسائل کودکان و نوجوانان به مناسبت علی اصغر و رقیه و قاسم گفته شد.
- مسائل جوانان به مناسبت علی اکبر و سکینه و ابو الفضل گفته شود.
- مسائل زنان به مناسبت زینب و رباب گفته شود.
- مسائل حکومت و اصرار بر حق در شب عاشورا و به مناسبت امام حسین گفته شود.
********************************************************
شام غریبان (زینب)
در عصر عاشورا گزارشهای مستند کمی داریم اما مطالبی گفته اند که به آنها اشاره می کنیم:
1) سپاه عمر سعد، به غارت خیمه ها و اشخاص پرداختند. قیس بن اشعث، قطیفه امام را برداشت، مردی از بنی نهشل شمشیر امام را، و جَریر و اُسَید لباسها و حله را، ابو الحتوف جُعفی شتر امام را.
خواستند ملحفه های زنان را که بر سر کشیده بودند بردارند که عمر سعد مانع شد.
2) مردی به نام هفهاف بن مهنّد راسبی از شیعیان بصره وقتی به کربلا رسید دید امام را شهید کرده اند. امام سجاد گوید وی غرش کنان و با شجاعت تمام داخل سپاه عمر سعد شد و با شمشیر خود به جانشان افتاد اما او را محاصره کردند و کشتند.
3) گویند از سپاه عمر سعد 88 تن کشته شدند که وی بر آنان نماز خواند و آنان را دفن کرد.
4) عمر سعد دستور داد که جسم امام ع و شاید بدنهای شهدا را با پایمال کردن اسبها خرد کنند که 12 نفر این کار را به عهده گرفتند. علت این کار یا اطمینان یافتن از مرگ آنان بود یا به قصد خودشیرینی پیش ابن زیاد و یزید چنین کردند.
5) رهبری اسراء را زینب به اشارت امام سجاد ع به عهده گرفته بود. این امر تا آن موقع سابقه نداشت که یک زن بتواند چنین مدیریت دشواری را انجام دهد و نه فقط دیگران را بلکه بتواند خودش را آرام کند. در سه مرحلهی حماسه حسینی یعنی «شهادت» و «اسارت» و «روایت»، زینب نقشهای مهمی را ایفا کرد که این حماسه ماند.
پروسه حماسه حسینی در هر سه مرحله باید یکنواخت باشد یعنی اگر مرحله شهادت، پر از حماسه و قهرمانی و عزت نفس بود همین روند در مرحله اسارت توسط زینب رعایت شد کما اینکه همین روند در هنگام روایتگری کربلا توسط زینب و امام سجاد انجام گرفت.
اکنون ما در مرحله چهارم که مرحله عبرت آموزی و الگوگیری است باید خط حماسه و عزت را در همه عزاداری های خود دنبال کنیم.
6) هوازن 20 سر به رهبری شمر، بنی تمیم 17 سر، بنی اسد 6 سر، مذحج 7 سر و دیگر قبایل 9 سر به همراه داشتند که ظاهرا صبح همان روزی که می خواستند به کوفه بروند سرها را بریدند. بردن این سرها برای کسب جایزه و پاداش بود.
7) عمر سعد روز عاشورا و فردای آن را در کربلا ماند تا لشکر استراحت کند، پس دو شب آنجا ماندند که خدا می داند چه بر دل و جان اسراء گذشت. لابد بچه ها از فرط خستگی و کتک و دویدن در بیابان به خواب رفته بودند اما نیمه شب، صدای نحیف و ضعیف نماز شب اسراء به گوش می رسید. عمر سعد پس فردای عاشورا به حمید بن بکیر دستور داد که برای حرکت به سمت کوفه ندا دهد و مسئولیت اسراء را به وی سپرد. در این وقت که اسراء را از کنار بدنهای خونین می بردند آنان بر سر و صورت خود زده و زینب ضجه می زد: «یا محمداه! صلی علیک ملیک السماء، هذا حسین بالعراء، مرمَّل بالدماء، مقطَّع الاعضاء. یا محمداه! و بناتک سبایا و ذریتک مقتَّله تَسفِی علیها الصبا».
خاتمه: راه حماسی و عزت مندانه امام حسین ع را باید از وصیت نامه و قنوت نماز ایشان فهمید:
وصیه الحسین ع:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِیَّهِ أَنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّهَ وَ النَّارَ حَقٌ وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ وَ هَذِهِ وَصِیَّتِی یَا أَخِی إِلَیْکَ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیب *
قنوت الحسین ع:
اللَّهُمَّ مِنْکَ الْبَدْءُ وَ لَکَ الْمَشِیَّهُ وَ لَکَ الْحَوْلُ وَ لَکَ الْقُوَّهُ وَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ جَعَلْتَ قُلُوبَ أَوْلِیَائِکَ مَسْکَناً لِمَشِیَّتِکَ وَ مَکْمَناً لِإِرَادَتِکَ ………
وَ أَعِذْ أَوْلِیَاءَکَ مِنَ الِافْتِتَانِ بِی وَ فَتِّنْهُمْ بِرَحْمَتِکَ لِرَحْمَتِکَ فِی نِعْمَتِکَ تَفْتِینَ الِاجْتِبَاءِ وَ الِاسْتِخْلَاصِ بِسُلُوکِ طَرِیقَتِی وَ اتِّبَاعِ مَنْهَجِی.
«افتتان بالحسین»، شرارت و شیطنتی را به وجود می آورد که امام ع درباره آن «إعاذه» را به کار برده،
اما «تفتین بطریقه الحسین»، آرزوی امام ع و سوژه دعای اوست که باید به آن اهمیت داد.
********************************************************
فلسفه رنج پیامبر و اهل البیت ع
چرا معصومین ع همیشه از ظالمین، لطمه می بینند؟ پاسخ:
پاسخ اول) ابتلای جهانی: (ابن فارس: اصلش اختبار است)
الأنعام : 165 وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَریعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیم.
المائده : 48 … وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُون.
هود : 7 وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّهِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا
الملک : 2 الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُور.
الکهف : 7 إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَهً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا
توضیح: در آیه مائده، خدا از مردم می خواهد که در این
نظام ابتلائی، استباق خیرات کنند و در هر کار خوبی با یکدیگر رقابت کنند و از یکدیگر سبقت بگیرند.
معنای این سخن این است که از نظر قرآن، انسان باید در اوج بلایا، کار خیر آنهم از نوع رقابتی از او سر بزند نه اینکه دستپاچه و مضطرب شود یا إعلام عجز کند و کار خیر را مشروط به راحت بودن و ثروت نماید.
آیات هود و مُلک و کهف نیز با تعبیر «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» نشان می دهند که خدا همچنان درصدد پیدا کردن افراد شاخص و انسانهای ویژه است تا مؤمنان واقعی در هنگام بلایا، بهترین رفتار و زیباترین حرکتها را انجام دهند.
ناگفته نماند که بلایا نیز طبق آیات زیر دو قسم اند:
الأنبیاء : 35 کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَهً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُون.
الأعراف : 168 وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون.
پاسخ دوم) ظالمین هم، رنج می کشند و لطمه می بینند: النساء : 104 إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیما.
آل عمران: 178: وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ.
سوره مؤمنون: فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (53) فَذَرْهُمْ فی غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حینٍ (54) أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنینَ (55) نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ (56)
توبه: 55: فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ
در روانشناسی درد و حسرتی که صاحبان قدرت و ثروت می کشند خیلی بیشتر از افراد ضعیف و فقیر است، چون آنان همیشه به دنبال بالاترین ها هستند درحالیکه کمیاب است و ضمنا رقیب و حریف و رنج رسیدن هم زیاد است.
وظایف شرعی و عرفی ما دربرابر مصیبت زدگان:
1) سرک نکشیدن در کارشان و تعمق نورزیدن برای دانستن اسرارشان.
2) لذت نبردن از بدبختی دیگران مگر کفار و منافقین.
3) عبرت گرفتن از بلایای دیگران با تطبیق آن بر خود.
4) گفتن ذکر آرام در هنگام دیدن مبتلایان: الحمد لله الذی لم یبتلنی بذلک. (کَانَ (الامام الباقر) إِذَا رَأَى مُبْتَلًى أَخْفَى الِاسْتِعَاذَهَ.).
5) برخی از اینکه دیگران ندارند ولی خودشان دارند لذت می برند و حتی به درگاه خدا شکر هم می کنند اما شکرشان شرک است، چون اینان از شنیدن گرفتاریهای مردم ناگهان شادی شیطانی پیدا می کنند که من جان سالم به در بردم ولی او نه. اینان از حرمان مردم یا از دارای خود خوشحال نیستند بلکه از اینکه من در مقایسه با او از وضعیت بهتری برخوردارم خوشحالند به گونه ای که وقتی دیگران به مرحله آنان می رسند دیگر شاد نیستند.
3) برای اینکه مردم از آنان صبر و شکر را یاد بگیرند:
در کمال الدین شیخ صدوق ج 2 / ص 507 آمده است:
«مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیم: کُنْتُ عِنْدَ الشَّیْخِ أَبِی الْقَاسِمِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَوْحٍ مَعَ جَمَاعَهٍ، فَقَالَ رَجُلٌ أَخْبِرْنِی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع أَ هُوَ وَلِیُّ اللَّهِ؟ قَالَ نَعَمْ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَاتِلِهِ أَ هُوَ عَدُوُّ اللَّهِ؟ قَالَ نَعَمْ. قَالَ الرَّجُلُ فَهَلْ یَجُوزُ أَنْ یُسَلِّطَ اللَّهُ عَدُوَّهُ عَلَى وَلِیِّهِ؟ فَقَالَ: اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَا یُخَاطِبُ النَّاسَ بِمُشَاهَدَهِ الْعِیَانِ وَ لَا یُشَافِهُهُمْ بِالْکَلَامِ وَ لَکِنَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ یَبْعَثُ إِلَیْهِمْ رُسُلًا بَشَراً مِثْلَهُمْ وَ لَوْ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رُسُلًا مِنْ غَیْرِ صِنْفِهِمْ وَ صُوَرِهِمْ لَنَفَرُوا عَنْهُمْ وَ لَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاءُوهُمْ قَالُوا لَهُمْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ لَا نَقْبَلُ مِنْکُمْ حَتَّى تَأْتُونَّا بِشَیْءٍ نَعْجِزُ أَنْ نَأْتِیَ بِمِثْلِهِ فَنَعْلَمَ أَنَّکُمْ مَخْصُوصُونَ دُونَنَا.
فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمُ الْمُعْجِزَاتِ الَّتِی یَعْجِزُ الْخَلْقُ عَنْهَا … فَلَمَّا أَتَوْا بِمِثْلِ ذَلِکَ وَ عَجَزَ الْخَلْقُ عَنْ أَمْرِهِمْ کَانَ مِنْ تَقْدِیرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لُطْفِهِ بِعِبَادِهِ وَ حِکْمَتِهِ أَنْ جَعَلَ أَنْبِیَاءَهُ ع مَعَ هَذِهِ الْقُدْرَهِ وَ الْمُعْجِزَاتِ فِی حَالَهٍ غَالِبِینَ وَ فِی أُخْرَى مَغْلُوبِینَ، وَ فِی حَالٍ قَاهِرِینَ وَ فِی أُخْرَى مَقْهُورِینَ. وَ لَوْ جَعَلَهُمُ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَحْوَالِهِمْ غَالِبِینَ وَ قَاهِرِینَ وَ لَمْ یَبْتَلِهِمْ وَ لَمْ یَمْتَحِنْهُمْ لَاتَّخَذَهُمُ النَّاسُ آلِهَهً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لَمَا عُرِفَ فَضْلُ صَبْرِهِمْ عَلَى الْبَلَاءِ وَ الْمِحَنِ وَ الِاخْتِبَارِ وَ لَکِنَّهُ جَعَلَ أَحْوَالَهُمْ فِی ذَلِکَ کَأَحْوَالِ غَیْرِهِمْ لِیَکُونُوا فِی حَالِ الْمِحْنَهِ وَ الْبَلْوَى صَابِرِینَ وَ فِی حَالِ الْعَافِیَهِ وَ الظُّهُورِ عَلَى الْأَعْدَاءِ شَاکِرِینَ وَ یَکُونُوا فِی جَمِیعِ أَحْوَالِهِمْ مُتَوَاضِعِینَ غَیْرَشَامِخِینَ وَ لَا مُتَجَبِّرِینَ وَ لِیَعْلَمَ الْعِبَادُ أَنَّ لَهُمْ إِلَهاً هُوَ خَالِقُهُمْ فَیَعْبُدُوهُ وَ یُطِیعُوا رُسُلَهُ وَ تَکُونُ حُجَّهُ اللَّهِ ثَابِتَهً عَلَى مَنْ تَجَاوَزَ الْحَدَّ فِیهِمْ أَوْ عَانَدَ بِمَا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ ع. قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فَعُدْتُ مِنَ الْغَدِ وَ أَنَا أَقُولُ فِی نَفْسِی أَ تَرَاهُ ذَکَرَ مَا ذَکَرَ لَنَا یَوْمَ أَمْسِ مِنْ عِنْدِ نَفْسِهِ!؟ فَابْتَدَأَنِی فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ: لَأَنْ أَخِرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفَنِی الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِیَ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَقُولَ فِی دِینِ اللَّهِ بِرَأْیِی أَوْ مِنْ عِنْدِ نَفْسِی بَلْ ذَلِکَ عَنِ الْأَصْلِ وَ مَسْمُوعٌ عَنِ الْحُجَّهِ.»
********************************************************
کارکردهای عاشورای حسینی
با پدیده های تاریخی یا تجربی به دو گونه می توان برخورد کرد: الف) برخورد استخباری، گزارشی و تصویری. ب) برخورد استنطاقی، گزینشی و تفسیری. درباره عاشورای حسینی براساس برخورد دوم می توان به کارکردهای کربلا و لوازم الگویی آن اشاره کرد که چگونه می توان از فاجعه عاشورا استفاده نمود. این استفاده ی استنطاقی بر اساس استناد به روایات مربوطه و یا تحلیل طبع حوادث ارائه می شود:
- از وصیتنامه امام ع مبنی بر اصلاح امت اسلامی ، مشی براساس سیره علوی ، امر به معروف ، و نهی از منکر که نزد برادرش ابن الحنفیه گذاشته شده بود می توان تعهدات ویژه ای را برجسته نمود که درواقع نوعی رنسانس اسلامی است.
- از نپذیرفتن بیعت با یزید براساس الزامات مصالحه امام حسن ع با معاویه که قرار شد پس از مرگ وی انتخاب حاکم به مردم واگذار شود می توان به خطر بزرگ پیمان شکنی و نقض عهد یزیدی اشاره کرد که هم مصرف داخلی برای نمایندگان منتخب دولتی دارد و هم مصرف خارجی درباره بدعهدی های آمریکایی و فرانسوی؛ وگرنه حضرتش در دوره ده ساله ی مصالحه که معاویه حاکم مطلق شده بود و فجایع زیادی به بار آورده بود جنگی دربرابر معاویه راه نینداخت.
- جنگ و جهاد امام ع بدون آسیب رساندن به مقتضیات دینی و اخلاقی و ارزشهای بشری بود که پس از عاشورا در جهان نظیر ندارد. و تنها حکومت اسلامی ایران توانسته به بخش عظیمی از آن عمل کند. مثلا مسلم بن عقیل در منزل هانی درحالیکه قادر بر کشتن غافل گیرانه ی ابن زیاد بود علیه او اقدامی نکرد، یا حضرت در منطقه شراف می توانست دربرابر سپاه اندک حر پیش دستی کرده به آنان حمله نماید اما فرمود من آغازگر جنگ نخواهم بود، یا حضرت و یارانش هر کس از سپاه ابن سعد را می کشتند هرگز اقدام به زجرکشی و مثله نکردند و تنها برای دفع دشمن به آنان حمله می کردند.
- برداشتهای اخلاقی و تربیتی و ایثارگرانه در گفتار و رفتار امام ع در کربلا بسیار بسیار افزون است، از قبیل برخورد با استیذان پسرش علی اکبر و غلامش جون بن حوی که به علی اکبر سریعا اجازه قتال داد اما درباره جون بن حوی تعلل نمود. پس از شهادت علی اکبر که صورتش را بر صورت فرزند گذاشت همانگونه صورتش را بر صورت جون بن حوی قرار داد. چنین رفتاری در هیچیک از رهبران جهانی دیده نشده مگر در پیروان راستین آن حضرت از قبیل برخورد امام خمینی با شهادت فرزندش مصطفی که داستان رئیس اسبق بنیاد جانبازان آقای رحیمیان در جلسه ترحیم وی شنیدنی است، و نیز گریه نکردن ایشان در شهادت مصطفی مگر زمانیکه سخنران مجلس به علی اکبر اشاره کرد.
- برخورد قاطع ابوالفضل با امان نامه شمر به گونه ای که او را با عصبانیت به اردوگاهش برگرداند یک شاهکار جنگی و استراتژیک است چون در مبارزات جهانی، دشمن همیشه درصدد انداختن شکاف و تفرقه میان مجاهدان است تا آنان را از بدنه نفوذناپذیر جبهه حق جدا کند. ما در انقلاب اسلامی خود نیروهای کیفی خوبی داشتیم اما آنان با تزئین و تطمیع دشمن، صف خود را از صف انقلابیون جدا کردند و برعکس حر عمل کردند. کما اینکه برخی با دستاویز قرار دادن خطر وقوع جنگ و ترساندن مردم از آن، باعث تفرقه شده و زمینه را برای مذاکره با دشمن فراهم نمودند.
- اولویت حجاب برای زن مسلمان در هر شرایط، یکی از آموزه های عاشوراست که توسط سکینه دختر امام ع به نمایش گذاشته شد که پس از به هوش آمدن در کربلا، از عمه اش درخواست پارچه و معجری نمود تا سرش را بپوشاند. جالب اینکه امام ع پیش از این، در خاطرات جوانی خود گفته بود که خواهرش سکینه نیز چنین حجاب و عفافی داشته است که الگوی سکینه، عمه اش سکینه دختر علی ع می تواند باشد. عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: أُدْخِلَ عَلَى أُخْتِی سُکَیْنَهَ بِنْتِ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) خَادِمٌ فَغَطَّتْ رَأْسَهَا مِنْهُ، فَقِیلَ لَهَا: إِنَّهُ خَادِمٌ. قَالَتْ: هُوَ رَجُلٌ،- مُنِعَ شَهْوَتَهُ-! (الأمالی طوسی ص366). که البته همه را از مادرشان فاطمه زهرا س اخذ کردهاند.
- زینب کبری نیز در استقامت و شهامت و پیامآوری حماسه حسینی الگوی زنان مسلمان است که می توانند در صحنه باشند.
********************************************************
کربلا قبل از وقوع و کربلا بعد از وقوع
پیشینه کربلا:
بسیاری از انبیا درباره آن اطلاع داشتند و پیامبر از همان اوان کودکی به حسین جانش آموزش تشنگی می داد:
r الأصول السته عشر ص184 : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع)، قَالَ: حَدَّثَتْنِی مَیْمُونَهُ الْهِلَالِیَّهُ زَوْجُ النَّبِیِّ ص:
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص جَاءَ فَوَجَدَ عَلِیّاً نَائِماً وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ عَلَى نَاحِیَهٍ، فَاسْتَسْقَى الْحَسَنُ مَاءً فَقَامَ النَّبِیُّ ص فَأَتَاهُ بِشَرَابٍ فَنَازَعَهُ الْحُسَیْنُ، فَجَعَلَ یَهْوِی بِهِ إِلَى الْحَسَنِ لِیَشْرَبَ مِنْهُ، فَقَالَتْ فَاطِمَهُ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ! الْحَسَنُ آثَرُ عِنْدَکَ مِنَ الْحُسَیْنِ؟ فَقَالَ: مَا هُوَ بِآثَرَ عِنْدِی مِنْهُ وَ إِنَّهُمَا وَ أَنْتَ وَ هَذَا النَّائِمُ عِنْدِی فِی الْجَنَّهِ.
و نیز امام علی ع فرمود: کامل الزیارات ص 270:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَسِیرُ بِالنَّاسِ حَتَّى إِذَا کَانَ مِنْ کَرْبَلَاءَ عَلَى مَسِیرَهِ مِیلٍ أَوْ مِیلَیْنِ- تَقَدَّمَ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ حَتَّى صَارَ بِمَصَارِعِ الشُّهَدَاءِ ثُمَّ قَالَ قُبِضَ فِیهَا مِائَتَا نَبِیٍّ وَ مِائَتَا وَصِیٍّ وَ مِائَتَا سِبْطٍ کُلُّهُمْ شُهَدَاءُ بِأَتْبَاعِهِمْ فَطَافَ بِهَا عَلَى بَغْلَتِهِ خَارِجاً رِجْلُهُ مِنَ الرِّکَابِ فَأَنْشَأَ یَقُولُ مُنَاخُ رِکَابٍ وَ مَصَارِعُ الشُّهَدَاءِ لَا یَسْبِقُهُمْ مَنْ کَانَ قَبْلَهُمْ وَ لَا یَلْحَقُهُمْ مَنْ أَتَى بَعْدَهُمْ. (حضرت در روز دوم محرم در کربلا با اشاره کردن به پیشگویی پیامبر و لفظ علی ع فرمود:
هَذَا مَوْضِعُ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ ههُنَا مُنَاخُ رِکَابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَقْتَلُ رِجَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا. (بحار 44 / 383)
و نیز امام حسن ع فرمود: أمالی صدوق ص 116:
عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ الْحُسَیْنَ ع دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ؟ قَالَ أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ.
فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ ص وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیِّکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانُ فِی الْبِحَارِ.
پسینه کربلا:
جنگی که بین دو گروه رخ می دهد طبعا از آنان دو طیفِ غالب و مغلوب را می سازد. طیف پیروز چنین اوصافی دارند:
- احساس افتخار و عزت نفس.
- سانسور کردن صحنه های کشته شدن سربازانش و رشادتها و دلاوریهای حریف.
- داشتن پاسخ قانع کننده برای بازماندگانِ مقتولین.
- تعریف و تمجید از پیروزیهای خود در همه جا.
- استفاده سیاسی و مالی از اسیرگیری.
اما طیف مغلوب و شکست خورده، چنین اوصافی دارند:
- احساس خواری و خفّت و کنف شدن و بدبینی.
- سانسور کردن تارومار شدن و قطعه قطعه شدن سربازانش که مبادا روحیه بازماندگان افت کند. (درحالیکه امام سجاد و زینب کبری و نافع بن هلال از راویان کربلا برعکس آن عمل کردند)
- نداشتن پاسخ قانع کننده برای افراد. (درحالیکه امام حسین در همان بدو ورود به کربلا در روز دوم محرم پاسخ همگان را در تاریخ داد. حضرت نگاهی به خانوادهاش کرد و گفت: فَجَمَعَ الْحُسَیْنُ ع وُلْدَهُ وَ إِخْوَتَهُ وَ أَهْلَ بَیْتِهِ ثُمَّ نَظَرَ إِلَیْهِمْ فَبَکَى سَاعَهً ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّا عِتْرَهُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ أُخْرِجْنَا وَ طُرِدْنَا وَ أُزْعِجْنَا عَنْ حَرَمِ جَدِّنَا وَ تَعَدَّتْ بَنُو أُمَیَّهَ عَلَیْنَا اللَّهُمَّ فَخُذْ لَنَا بِحَقِّنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ. وهمچنین نگاهی به یارانش کرد و گفت: ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.)
- اسیر دادن همراه با ذلت و خاکساریِ اسیران به ویژه زنان و کودکان به گونه ای که از ترس در حالت سکوت و ناامیدی قرار می گیرند.(درحالیکه اسیران کربلا خصوصا زنان همه جا خطبه خوانده و بنی امیه را به خاک سیاه نشاندند.)
********************************************************
«نکاتی درباره زیارت اربعین»
علامه مجلسی در بحار الانوار ج 98 ص 334 می گوید: «فائده: اعلم أنه لیس فی الأخبار ما العله فی استحباب زیارته صلوات الله علیه فی هذا الیوم و المشهور بین الأصحاب أن العله فی ذلک رجوع حرم الحسین صلوات الله علیه فی مثل ذلک الیوم إلى کربلاء عند رجوعهم من الشام و إلحاق علی بن الحسین صلوات الله علیه الرءوس بالأجساد و قیل فی مثل ذلک الیوم رجعوا إلى المدینه و کلاهما مستبعدان جدا لأن الزمان لا یسع ذلک کما یظهر من الأخبار و الآثار و کون ذلک فی السنه الأخرى أیضا مستبعد. و لعل العله فی استحباب الزیاره فی هذا الیوم هو أن جابر بن عبد الله الأنصاری رضی الله عنه فی مثل هذا الیوم وصل من المدینه إلى قبره الشریف و زاره بالزیاره التی مر ذکرها فکان أول من زاره من الإنس ظاهرا فلذلک یستحب التأسی به أو إطلاق أهل البیت ع فی الشام من الحبس و القید فی مثل هذا الیوم أو عله أخرى لا نعرفه.»
«فایده: بدان که در روایات ما نیامده است که چرا زیارت امام حسین ع در روز اربعین مستحب شده است. منتها مشهور در میان علمای شیعه این است که علت استحباب این زیارت این بوده که اهل بیت امام حسین ع به هنگام بازگشت از شام به سوی مدینه در این روز به کربلا رسیده اند و امام سجاد ع سرهای شهدا را به بدنها ملحق کرده است. و نیز گفته شده که علتش این بوده که اهل بیت ع در این روز به مدینه رسیده بودند. اما هر دو نظریه بسیار بعید است زیرا وقت و زمان، اجازه چنین چیزی را نمی داد همچنان که از اخبار و تواریخ آشکار است. همچنین این توجیه که این دیدار در سال بعد رخ داده باشد نیز بسیار بعید است. اما شاید بتوان گفت که علت استحباب زیارت اربعین در این روز خاص این بوده که جابر بن عبدالله انصاری در چنین روزی از مدینه به قبر شریف امام ع رسید و حضرتش را با همین زیارت، مورد زیارت قرار داد. پس وی نخستین انسانی است که حضرت را زیارت کرده است ولذا مستحب شده است که دیگران نیز مانند وی زیارت اربعین را بخوانند. شاید هم علت این بوده که در چنین روزی اهل بیت ع از اسارت در شام آزاد شده بودند و یا شاید علت دیگری داشته است که ما آن را نمی دانیم.»
متن زیارت اربعین:
عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ لِی مَوْلَایَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فِی زِیَارَهِ الْأَرْبَعِینَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَ تَقُولُ:
السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَهِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلَادَهِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَهِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَهِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَهِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَهَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ لِلنَّارِ فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلًا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مِتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ لَکَ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَهِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَهُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.
ترجمه زیارت اربعین:
صفوان جمّال از یاران امام صادق ع می گوید حضرت درباره زیارت اربعین به من فرمودند که امام حسین ع را در هنگام بالا آمدن روز و نزدیک ظهر زیارت کن و چنین بگو:
«سلام بر ولىّ خدا و حبیبش، سلام بر دوست خدا و نجیبش، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند بنده برگزیده اش، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آن اسیر گرفتاریها و کشته اشکها. خدایا من گواهى مىدهم که حسین، ولىّ تو و فرزند ولىّ تو، و فرزند برگزیده توست که به کرامتت رسیده و او را با شهادت گرامى داشتى، و به خوشبختى اختصاصش دادى، و به پاکى ولادت برگزیدى، و او را آقایى از آقایان، و پیشوایى از پیشوایان، و مدافعى از مدافعان حق قرار دادى، و میراثهاى پیامبران را به او عطا فرمودى، و او را از میان اوصیا حجّت بر بندگانت قرار دادى به گونه ای که در دعوتش جاى عذرى باقى نگذاشت، و از خیرخواهى دریغ نورزید، و جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى برهاند درحالىکه بر علیه او به کمک هم برخاستند، کسانىکه دنیا مغرورشان کرد، و بهره واقعى خود را به فرومایهتر و پستتر چیزی فروختند، و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشته و تکبّر کردند و خود را در دامن هواى نفس انداختند و تو را و پیامبرت را به خشم آوردند و اطاعت کردند از میان بندگانت اهل شکاف افکنى و نفاق و بارکشان گناهان سنگین، و سزواران آتش را. پس با آنان در راه تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت. خدایا آنان را لعنت کن لعنتى سنگین، و عذابشان کن عذابى دردناک. سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند سرور جانشینان. شهادت مىدهم که تو امین خدا و فرزند امین اویى، خوشبخت زیستى، و ستوده درگذشتى، و با مظلومیت و شهادت از دنیا رفتى و ترا از دست دادند. گواهى مىدهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده، و نابودکننده است کسانى را که از یارىات دریغ ورزیدند، و عذاب کننده است کسانى را که تو را کشتند. و گواهى مىدهم که تو به عهد خدا وفا کردی و در راهش به جهاد برخاستى تا شهادتت فرا رسید. پس خدا لعنت کند کسانى را که تو را کشتند، و به تو ستم کردند، و آنان که این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند. پروردگارا تو را گواه مىگیرم که من دوستم با آنانکه او را دوست دارند، و دشمنم با آنان که با او دشمناند. پدر و مادرم فدایت اى فرزند رسول خدا. گواهى مىدهم که تو نورى در صلبهاى بلندمرتبه و رحمهاى مادران پاک طینت بودى، جاهلیت با ناپاکی هایش تو را آلوده نکرد، و از جامه هاى تیره و تارش به تو نپوشاند. و گواهى مىدهم که تو از ستونهاى دین، و پایه هاى مسلمانان، و پناهگاه مردم مؤمنى، و گواهى مىدهم که پیشواى نیکوکار، متقی، راضى به مقدرات حق، پاکیزه، هدایت کننده، و هدایت شده اى. و گواهى مىدهم که امامان از فرزندانت، اصل تقوا، و نشانه هاى هدایت، و دستگیره محکم، و حجّت بر اهل دنیا هستند. و گواهى مىدهم که من به یقین، مؤمن به شمایم، و به بازگشتتان یقین دارم، بر اساس قوانین دینم، و عواقب عملم. و قبلم با قلبتان در صلح، و کارم پیرو کارتان، و یارى ام براى شما آماده است تا خدا به شما اجازه دهد. پس با شمایم نه با دشمنانتان. درودهاى خدا بر شما، و بر ارواح و پیکرهایتان، و بر حاضر و غایبتان، و بر ظاهر و باطنتان. آمین اى پروردگار جهانیان.»
مقدمه
زیارت اربعین مانند هر زیارت دیگری حاوی حکمتها و عبرتهای فراوان است که در اینجا به طور مختصر به برخی از نکات مهم زیارت اربعین در طی چند فصل اشاره می کنیم:
فصل اول: نکاتی درباره سلام دادن
السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ ………… السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ ………….. .
(سلام بر ولىّ خدا و حبیبش، سلام بر دوست خدا و نجیبش، سلام بر بنده برگزیده خدا که فرزند بنده برگزیده اش بود، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آن اسیر گرفتاریها و کشته اشکها ……………… سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند سرور اوصیا ………………. .)
در جوامع بشری در هر زبان و در هر ملتی الفاظ و رفتارهای ویژهای برای درود فرستادن وجود دارد. مثلا در برخی از ملتها حرکات گوناگونی مانند دست به سینه گذاشتن، کلاه از سر برداشتن، نام یکدیگر را صدا کردن، دست خود را بلند کردن، لبخند زدن، کفِ دستِ یکدیگر را به هم زدن، خم شدن و تعظیم کردن و مانند آنها برای سلام کردن به یکدیگر به کار می رود.
اما دین اسلام از میان این رفتارها و گفتارهای ارتباطی تنها به «سلام گفتن» بسنده کرده است. در قرآن کریم [4] «سلام گفتن» زیرمجموعه ی یک رفتار اجتماعی به نام «تحیت» محسوب می شود. «تحیت» یعنی گفتن زنده باشی و ابراز احترام و دوستی با کسی که او را می شناسیم یا می خواهیم با او آشنا شویم یا به نحوی با او ارتباط و تعامل برقرار کنیم.
اما در استعمالات قرآنی موارد دیگری در باره «سلام» وجود دارد که نمیتوان آن را به راحتی به معنای تحیت و گفتن زنده باشی دانست، مانند اینکه یکی از نامهای الهی (السلام) است یا یکی از نامهای بهشت (دار السلام) است یا ویژگی شب قدر (سلام هی حتی مطلع الفجر) است یا بر پیامبرانی که از دنیا رفته اند (نوح، ابراهیم، موسی، هارون، الیاسین) سلام گفته شده است یا مؤمنان در بهشت به یکدیگر سلام می گویند در حالی که هیچ مرض و آفتی در بهشت وجود ندارد که با سلام گفتن خود، آرزوی برطرف شدن آن را از طرف مقابل بکنیم یا عیسی بر خودش سلام گفته است در حالی که این نوع سلام گفتن، با تحیت به عنوان یک رفتار اجتماعی منافات دارد یا خدا و ملائک به همه صالحان سلام گفته اند بدون اینکه صالحان نیز جواب سلامشان را داده باشند یعنی در هیچ جا نیامده که صالحان نیز به خدا و ملائک به عنوان وجوب رد سلام در شرع، سلام گفته باشند. پس معنای «سلام» فراتر از مفهوم «سلامتی و بهبودی» یا «صلح و آشتی» است که هم اکنون در میان مردم رواج دارد. از سوی دیگر می بینیم که در زیارات ائمه ع از جمله زیارت جامعه، در کنار سلام گفتن به ائمه، رحمت و برکات خدا را نیز برای آنان طلب می کنیم که این امر نشانه این است که معنای سلام هرگز مساوی با رحمت و برکات هم نیست.
طبعا پیدا کردن یک معنای مشترک برای موارد مذکور سخت است مگر اینکه آن را به صورت چندمعنایی و ترکیبی لحاظ کنیم.
برای درک دقیق مفهوم کلمه «سلام» باید به نکات زیر توجه کرد تا رازهای واژه «سلام» آشکار گردد:
- «سلام» در واقع زیرمجموعه «تحیت» است و تحیت از ریشه حیات گرفته شده است یعنی سلام گفتن با مفهوم حیات و زندگی پیوند خورده است.
- سلام گفتن تنها از باب تفعیل که یکی از معانی آن «دعاء و قول الشیء» است استعمال شده است یعنی «تسلیم» از باب تفعیل به معنای سلام گفتن یا دعا کردن برای رسیدن به سلام است.
- ماده «سلم» مفهومی دارد که مقابل بیماری، آفت، عیب، خرابی، خصومت، دشمنی، تمرد و زوال قرار می گیرد.
- جمله «سلام علی …» جمله دعائیه است که با گفتن آن حیات خوبی را برای مخاطب خود درخواست و آرزو می کنیم.
- سلام گفتن مقدمه ای است برای آشنایی و ارتباط برقرار کردن با دیگران، و درواقع اسم رمز ورود به دوستی است.
بنابراین می توانیم نتیجه بگیریم که «سلام» مفهوم جامعی از حیات و زندگیِ سالمِ بی عیبِ بدون دشمنی و خشونت را نشان می دهد. و اگر در باره خدا به کار رود پس به صفت ذاتی «حیّ» مربوط شده و نشان می دهد که خدای اسلام، خدای بی آزار و بی عیب و بدون خصومت و خشونت است و اگر در باره بهشت به کار رود پس به معنای مکانی است که ویژگیهای یادشده را داراست. و به همین ترتیب، سلام بودن شب قدر نیز به معنای شبی است که خصوصیات یادشده را داراست و مؤمنان روزه دار شایسته است که قدر و منزلت آن را بدانند و به شب زنده داری در آن بپردازند و از آن بهره های معنوی ببرند.
حال وقتی بر کسی سلام می فرستیم درواقع برای او دعای خیر و آرزوی خوب می کنیم که این ویژگیهای یادشده در حیات و زندگی او راه پیدا کند. ولذا سلام گفتن بر خدا و ملائک بی معناست چون آرزوی خوب کردن درباره آنان موجب کمال آنان نمی شود. اما از سوی دیگر، سلام گفتن عیسی ع بر خودش معنادار می شود چون دعاست و او خود را دعا کرده است و بدینسان تعبیر «السلام علینا» در سلام های نماز که نمازگزار بر خودش سلام می کند قابل فهم می گردد.
بالاخره ما در بخش تحیتهای زیارات چه در «زیارت اربعین» و چه در «زیارت جامعه» سه چیز را برای ائمه معصومین ع طلب می کنیم: یکی رحمت که به معنای جبران کاستیها و نیازمندیهای ائمه ع است. و دیگری طلب برکات که به معنای افزایش نعمتها برای آنان است. و سومی سلام که به معنای دعای خیر برای آنان و آرزوی رسیدن آنان به حیات برتر و بهتر است، و در عین حال می خواهیم با سلام گفتن خود با حضرات ائمه ع ارتباط برقرار کنیم و به آنان نزدیک شویم.
موارد سلام بر امام حسین ع
در این بخش با 12 صفت که هریک نشانگر مقامی از مقامات آن حضرت است به امام ع سلام داده شده که عبارتند از:
- السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ : «ولایت»، نخستین ویژگی مهم امام معصوم ع است که هم نسبتی به خدا دارد یعنی «شخصی که نزدیک به خداست»، و هم نسبتی به خلق خدا دارد که از زبان پیامبر (ص) در غدیر خم با تعبیر «مولی» برای امام علی (ع) و سپس ائمه معصومین ع قرار داده شده است که هریک دارای امتیاز مهم اولویت نبوی هستند که خدا فرمود: النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم ــ احزاب / 6.
اولویت نبوی یعنی این که در نظر هر مسلمان، جان و مال پیامبر ص در درجه اول و مهمتر از جان و مال خودش قرار دارد. و همین مقام اولویت برای امام علی ع و معصومین دیگر نیز ثابت است ولذا به آنان «مولی» گفته می شود.
- وَ حَبِیبِهِ : کلمه حبیب می تواند به معنای اسم مفعول (محبوب) یا اسم فاعل (محبّ) باشد ولی با توجه به لفظ «ولیّ الله» ترکیبی از آن دو است یعنی دوست و دوستدار خدا. قرینه ولیّ الله نشان می دهد که ولیّ به خدا نزدیک است پس خدا هم به ولیّ نزدیک است و این نشانگر مهر و محبت دوطرفه است یعنی ولیّ الله هم مُحب خداست و هم محبوب خدا.
- السَّلَامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ : خلیل کسی است که در دوستی خود خیلی گرم و بجوش است. دوستی امام ع با خدا کاملا گرم و پرحرارت است به گونهای که وی از مخصوصین خدا گردیده است و هرگز خدا رابطه اش را با او قطع نخواهد کرد.
- وَ نَجِیبِهِ : یعنی کسی که نسبت به دیگران شخصیت برجسته تری داشته و ارزش و احترامش بیشتر از دیگران است.
- السَّلَامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ : صفیّ کسی است که از میان بسیاری از افراد، برگزیده و برجسته می شود. ولذا ارزش او بهمراتب از دیگران بیشتر است و طبعا مردم باید به وی احترام بگذارند و طالب او باشند. و امام ع صفی و برگزیده خداست.
همانگونه که مشاهده می شود تا اینجا چهار صفت مهم یعنی ولایت ، محبت ، خُلَّت ، نجابت و صفوت را برای امام ع ذکر می کند که چهارمین آن یعنی صفی الله برای مردم إلزامآور است چون باید ببینند و بشنوند که شخص برگزیده خدا از قول خدا چه می گوید و چه از آنان می خواهد.
- وَ ابْنِ صَفِیِّهِ : این عبارت اشاره به مقام صفوت در امام علی ع و إلزامآوری کلام آن حضرت برای مردم است، یعنی اشاره به اثبات امامت برای امام علی و استمرار امامت در سلسله جلیله ائمه معصومین ع است.
- السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ : مظلومیت امام، نخستین بهانه برای توجه دادن مردم به او در این زیارت است. ظلم در علم حقوق، مرجع همه حق کشیها و بدیهاست. پس این تعبیر در زیارتنامه درواقع نوعی اعلام جرم حقوقی و حقیقی بر علیه بنی امیه است.
- الشَّهِیدِ : شهادت امام، محوریترین موضوع در فاجعه کربلاست و در عین حال إعلام جرم بر علیه بنی امیه است.
- السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ : تعبیر «گرفتار ناگواریها» صفتی است که از میان ائمه ع بیشتر از همه به امام حسین ع رسید ولذا فقط درباره آن حضرت به کار می رود چون علاوه بر خودش، اهل بیت شریفش نیز مورد آزار قرار گرفتند.
- وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ : امام تنها کسی است که اشکهای فراوان بر کشته شدن او ریخته شد و همچنان ریخته می شود. این تعبیر نشانگر این است که اشک ریختن بر آن حضرت یک سنّت اسلامی گردیده است و باید در طول تاریخ ادامه یابد.
- السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ : این سلام اشاره است به نسبت خویشاوندی امام ع با پیامبر ص که نشانگر اتصال آن حضرت به خانواده رسالت و در نتیجه نشانگر طهارت الهی آنان است و درعین حال یادآور مزد و اجر رسالت پیامبر ص است که قرار بود مردم رعایت مودت اهل بیتش را بکنند اما در فاجعه کربلا اجر پیامبر ص را ضایع و پایمال کردند.
- السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ : اشاره است به نسبت امام ع با امام علی ع یعنی نخستین امام معصوم که وصی پیامبر ص شد اما متاسفانه مردم حق وصایت او را در نظر نگرفته و به وی و پسرش و بلکه به پیامبر ص ظلم کردند.
فصل دوم: نکاتی درباره شهادت دادن
شهادت یا تشهد در دین اسلام، اسم رمز ورود به اجتماع امت اسلامی است. هر فردی با گفتن شهادتین یعنی اقرار به لا اله الا الله و محمد رسول الله ولو به طور ظاهری، تبعه ی جامعه اسلامی می شود و احکام شریعت اسلامی در باره او جاری می گردد. اما برای شیعه شدن به دستور خود پیامبر ص باید شهادت سومی را به آن افزود و آن اقرار به ولایت امام علی ع و فرزندان معصوم اوست که از همین جا مذهب شیعه اثناعشری شکل گرفت. شهادت دادن به دین اسلام در مناسبت های مختلف از قبیل اذان، اقامه، تشهد نماز، غسل جمعه و در برخی از تعقیبات نماز نشان داده می شود و درواقع شخص مسلمان در این موارد، تمرین اسلام ورزی می کند اما شهادت دادن به ولایت ائمه ع و اعلام تشیع غالبا از طریق زیارات صورت می گیرد.
بسیاری لفظ شهادت را به معنای خبر قطعی و یقینی می دانند که در این صورت، کلمه « اَشْهَدُ » به معنای « اَعْلَمُ » (یعنی می دانم و خبر قطعی دارم) خواهد بود، در حالی که از برخی توضیحات لغوی و استعمالات کلمه شهادت در گواهیهای قضایی و دادگاهی می توان پی به معنای گسترده تری برد که مراد از شهادت علاوه بر خبر قطعی عبارت است از إعلام و إعلان خبر قطعی به دیگران، پس « اَشْهَدُ » به معنای « اُعْلِمُ » (یعنی می آگاهانم و خبر قطعی می دهم) خواهد بود. عنصر «مشاهده و یقین» که در کلمه شهادت لحاظ شده است به معنای اعتماد داشتن به آگاهی و گواهی خود در امر دین است، یعنی برای مسلمان شدن باید با همین حالت و احساس عمیق درونی، شهادتین اسلامی را بر زبان جاری ساخت. اینکه خدا و رسول ص، گفتن این کلمه را برای ابراز احساس دینی اشخاص معتبر دانسته اند درواقع خواسته اند به همه هشدار و پیام دهند که اقرار به دین، نباید لقلقه زبانشان باشد بلکه باید با تمام وجود و وجدان خود و از عمق احساس خویش، اقرار به توحید الهی و نبوت محمد ص نمایند و در عین حال این احساس دینی را برای همگان برملا و آشکار سازند. پس برای مسلمان شدن، هم علم به دین نیاز است و هم إعلام دین. و به همین ترتیب، برای شیعه شدن نیز هم علم به فضایل ائمه ع نیاز است و هم إعلام آن به دیگران از طریق زیارات. پس کلمه «اَشْهَدُ» به معنای «قبول دارم و به همگان إعلام می کنم» خواهد بود. و شاید برای همین است که در روایات نماز بهطور مخصوص آمده است که بر امام جماعت مستحب است که تشهد را بلند بگوید و به مامومین خود بشنواند.
از بحث شهادتها دو مطلب مهم درباره ائمه ع استخراج می شود: الف) معرفی فضایل ائمه ع. ب) معرفی وظایف شیعه.
این دو مطلب مهم در عبارات زیارت در هم تنیده اند مثلا آنجا که می گوید: أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ هرچند سخن از فضایل امام است اما در عین حال اشاره به وظایف ماست که باید برای دانستن مطالب انبیا به وارثان آنان یعنی ائمه معصومین ع رجوع کرد؛ یا آنگاه که می گوید: عِشْتَ سَعِیداً یعنی زائر شیعه می خواهد بگوید من نیز خود را موظف می دانم که از سعادت، تعریف مادی و دنیایی نکنم بلکه سعادت را زندگی همراه با شهادت در راه خدا بدانم.
موارد شهادت درباره اوصاف و حالات امام ع:
این بخش حاوی 9 شهادت است که موارد گوناگونی از اوصاف امام ع در زیر هریک از آنها قرار دارد و هریک نشانگر مقامی از مقامات آن حضرت است که عبارتند از:
- أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَهِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلَادَهِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَهِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَهِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَهِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ.
موارد شهادت در این فقره عبارت است از:
- ولایت امام حسین ع، و ولایت پدرش ع،
- برگزیده بودن امام حسین ع، و برگزیده بودن پدرش ع،
- فائز شدن امام ع به کرامت و بزرگواری،
- کرامت شهادت، (شاید بدین معناست که برخلاف تبلیغات سوء و انحرافی بنی امیه، کشتار فاجعه آمیز امام ع هرگز اهانت الهی به او نبود بلکه برخورداری از شهادت، نوعی احترام و اکرام الهی به اولیاست)
- اختصاص یافتن به سعادتی ویژه، (شاید مراد این باشد که برخلاف تحلیل عوام و گمراهان، امام ع با این مصائب و گرفتاریها هرگز دچار شقاوت و بدبختی و شوربختی نشده است بلکه این زندگیِ حماسی و پرمقاومت و پرمخاطره، عین خوشبختی و بلکه سعادتی ویژه است)
- گلچین بودن در ولادت، (یعنی اینگونه نیست که مانند عوام و پیرزنان و اهل خرافات گمان کنیم که این همه بلا و مصیبت به این علت بر سر امام ع آمده است که چون طالع امام ع نحس و تولد او شوم بوده است بلکه او با طیب ولادت و می لاد پاک و پاکیزه، مورد گزینش و گلچین خدا گردیده بود)
- سیادت و آقایی، رهبری و فرماندهی، مدافع حق (یعنی امام ع بسان برده ی خوار و خفیفی نبوده که در گوشهای از خاک عراق کشته شده باشد بلکه او آقای سرشناسی بوده که هم رهبری و فرماندهی امت را به دست گرفته بود و هم مدافع بزرگ حق و دیانت محسوب می شد)
- دارنده می راث پیامبران، (یعنی امام ع جای انبیا نشسته و مسئولیت انبیا چنین است که به هر ترتیب ممکن پیامهای الهی را به گوش مردم برسانند پس امام ع نیز باید چنین کاری را انجام می داد که داد)
- حجت الهی بر خلق جهان، (یعنی امام ع وسیله ی اتمام حجت الهی بر مردمان است که ثواب و عقاب مردم بر اساس نحوه و اندازه برخوردشان با امام ع تعیین می شود).
- أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مِتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً
موارد شهادت در این فقره عبارت است از:
- امین خدا بودن امام ع و پدرش ع، (یعنی امام ع و پدرش امام علی ع طرف اعتماد خدا بوده و در کار و تصمیمات خود هرگز به امت اسلامی خیانت نکردند)
- زندگی با سعادت، (یعنی تنش و مبارزه با ظالمان هرگز شقاوت و بدبختی نیست بلکه عین سعادت است)
- گذران عمر با افتخار و تمجید، (یعنی مقاومت و مبارزه امام ع به عنوان یک عیب و یک آشوب هرگز نباید مورد سرزنش قرار گیرد بلکه کارش مایه افتخار است و او باید مورد تمجید و ستایش قرار گیرد)
- مرگش همراه شد با محروم شدن مردم از فیض وجودش و با مظلومیت و با شهادت در راه خدا.
- أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ
موارد شهادت در این فقره عبارت است از:
- خدا وعده هایش را درباره امام ع محقق می کند،
- و خدا کسانی را که امام ع را ضایع کردند نابود می کند،
- و خدا قاتلان امام ع را شکنجه و عذاب می کند،
- أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ
موارد شهادت در این فقره عبارت است از:
- وفای امام ع به عهد خدا،
- جهاد امام ع در راه خدا تا سرحد رسیدن به مرگ حتمی.
- أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَهِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا
موارد شهادت در این فقره عبارت است از:
- نورانی بودن وجود امام در نطفه پدرانش (امام علی ع و ابوطالب و …) و رحم مادرانش (فاطمه زهرا و خدیجه کبری و …)،
- عدم تنجّس امام ع به نجاست های اخلاقی دوران جاهلیت، (یعنی دشمنان امام ع از میان بنی امیه و غیره اخلاقیات نجس جاهلیت را درباره امام ع و همراهانش اجرا کردند)
- پاک و پاکیزه بودن ظواهر امام ع از پوشش ها و مظاهر تیره و تار دوران جاهلیت، (یعنی دشمنان امام ع حتی ظواهر اسلامی را مراعات نکردند و برخورد ظاهری و بگیر و ببند آنان نیز مانند دوران جاهلیت بود)
- أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ
موارد شهادت در این فقره عبارت است از:
- پایگاه دین بودن امام ع، (یعنی حفاظت دین و عدم فروپاشی آن به عهده امام ع است)
- ستون بودن امام ع برای مسلمانان، (یعنی تکیه گاهی قابل اعتماد برای امت اسلامی حتی غیرشیعه است)
- دژ و قلعه بودن امام ع برای مؤمنان، (یعنی امام ع برای مؤمنان و شیعیان نیز پناهگاهی محکم است)
- أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ
موارد شهادت در این فقره عبارت است از:
- پیشوا بودن، نیکوکار بودن، باتقوا بودن، راضی از خدا بودن، پاک بودن، راهنما بودن، هدایت یافتگی امام ع از جانب خدا.
- أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَهُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا
موارد شهادت در این فقره عبارت است از:
- معصومین ع سخن و معنای تقوایند تا دیگران معارف و اخلاق را از آنان بیاموزند.
- معصومین ع نشانه های هدایت اند تا دیگران از راه اصلی وانمانند یا به کژراهه نروند.
- معصومین ع دستگیره محکم اند تا دیگران نیفتند و به پایین سقوط نکنند.
- معصومین ع حجت بر مردم دنیا هستند تا کسی بهانه ای برای گریز یا ستیز با دین نداشته باشد.
- أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ
موارد شهادت در این فقره عبارت است از:
- ایمان داشتن به امام ع،
- ایمان داشتن به رجعت امام ع،
- یقین داشتن به شریعت و عاقبت خوب عمل دینی،
- داشتن قلبی تسلیم قلب ائمه ع،
- پیروی از اوامر ائمه ع،
- آماده باش همیشگی برای یاری ائمه ع تا وقتی که خدا اذن جهاد بدهد،
- همراهی فقط و فقط با ائمه ع نه با دشمنان آنان.
فصل سوم: نکاتی درباره برخورد و نقش امام حسین ع
- فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ (یعنی امام ع تا آخرین فرصت باقیمانده به دعوت مردمان به حق و عدالت پرداخت و هیچ کوتاهی نکرد و هیچ کم نگذاشت)
- وَ مَنَحَ النُّصْحَ (امام ع اهل پند دلسوزانه بود که آن را به دیگران هدیه می کرد نه این که از روی غرض سیاسی یا سودجویی مادی نصیحت کند)
- وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ (یعنی صافترین خونش را که حاکی از عمق جان است در راه خدا هزینه کرد. در اینجا می توانست بجای «فیک» تعبیر «لَکَ» بیاید اما فرقش این است که در تعبیر «فیک» رازی مهم نهفته است که امام ع خود را درباره خدا و مسائل مربوط به او یعنی برای دین خدا قربانی کرد برخلاف عارفان غیرانقلابی که بلدند خود را تنها برای خدا قربانی کنند و به اصطلاح به فنای توحیدی برسند اما کاری برای دین خدا و مسائل مربوطه در اجتماع نمیکنند)
- لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ (هدف امام ع نجات بندگان است نه گرفتار کردن و عقب نگهداشتن آنان)
- مِنَ الْجَهَالَهِ (نجات مسلمانان از آثار جاهلیت بعد از اسلام، در دستور کار امام ع است)
- وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ (نجات شکاکان از سرگردانی ضلالت بعد از ایمان نیز در دستور کار امام ع است)
- فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ (امام ع جهاد در راه خدا را با صبر و تحمل و مقاومت کردن تا آخرین قطره خون و حتی به قیمت از دست دادن خانواده خود پیگیری کرد. او این کار را با احتساب انجام داد. محتسب کسی است که بر اساس سنت اسلامی و معامله الهی با دشمنان خود رفتار می کند یعنی آنان را و کارشان را به خدا حواله می دهد و حساب و کتاب کارش را پیش خدا می برد ولذا تلاشی نمیکند که در همین دنیا و خیلی زود انتقام بگیرد بلکه داوری و انتقام را به دست خدا می سپرد)
فصل چهارم: نکاتی از اوصاف دشمنان امام و علل فاجعه کربلا
کربلا داستان عجیبی دارد چون امتی کوچک در شکل 72 تن از امام حمایت کردند و گروهی بسیار در شکل دو شهر کوفه و شام با امام مخالفت کرده و او را کشتند. به نظر می رسد که زیارت اربعین ناظر بر زیارت عاشورا باشد و اشارهای به محتویات آن داشته باشد، ولذا می توان حدس زد که کسانی که در زیارت عاشورا مورد لعن و تبری قرار گرفته بودند در زیارت اربعین به گونه ای دیگر دسته بندی اخلاقی شده اند ولذا می توان برای هریک از روحیات و صفات زیر در زیارت اربعین که مربوط به دشمنان و قاتلان امام حسین ع است صاحبان و متصفان ملعونی پیدا کرد که اسامی آنان در زیارت عاشورا ذکر شده است.
اکنون طبق دسته بندی زیارت اربعین و با نیم نگاهی به اسامی موجود در زیارت عاشورا به اوصاف و طبقات اجتماعی این گروه های ملعون می پردازیم:
- وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ (توازر یعنی اتحاد و پشتیبانی کردن از یکدیگر که نشان می دهد ظالمان و فاسدان و منافقان همگی بر ضد امام ع متحد شده بودند چون امام ع منافع نامشروع همه آنان را تهدید می کرد. این توازر و اتحاد باطل بر ضد حق توسط کسانی انجام گرفت که فهرست آنان در ادامه زیارت با توصیفات بسیار اجمالی می آید:)
- مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا (یعنی گروهی که دنیا و لذایذ آن فریبشان داد که شاید اشاره باشد به این قسمت از زیارت عاشورا که نخستین مخالفان امام ع یک باند هماهنگ بودند: الْعِصَابَهَ الَّتِی … شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَى قَتْلِه یعنی باند و گروهی که مشایعت و بیعت و پیگیری کردند کشتن امام حسین ع را)
- وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى (یعنی کسی که امتیازات اسلامی خود را به دنیای دون فروخت که شاید مرادش مانند عمر بن سعد باشد که نخست به امام ع احترام می گذاشت و سعی می کرد از کارزار با امام ع طفره برود اما وعده به قدرت رسیدن، وی را کور و کر کرده بود ولذا با وجود سابقه درخشان اسلامی و با اینکه پدرش سعد ششمین نفری بود که اسلام آورده بود اما عمر بن سعد با چیز بی ارزشی مثل وعده حکومت ری، بهره وامتیازش را معامله کرد و بالاخره هم به آن نرسید)
- وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ (یعنی کسی که آخرتش را به قیمت بسیار پایین فروخت و دیگر چیزی از نصیب آخرت برای خود باقی نگذاشت و نتوانست ایمانی به آخرت پیدا کند که شاید مرادش مانند شمر باشد که آخرتش را به نرخ بسیار اندک به یزید فروخت)
- وَ تَغَطْرَسَ (یعنی جباریت و دیکتاتوری را پیشه خود ساخت که شاید مرادش مانند ابن زیاد باشد که بسیار متکبر و ستم پیشه بود و با تمام غرورش با تمام یاران امام ع جنگید تا حرفش را به کرسی بنشاند)
- وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ (یعنی کسی که در هوای نفس خود پرتاب شد و سقوط کامل نمود که شاید مرادش مانند یزید باشد که آخرت را نادیده گرفته و تمامی محاسبات خود را در دنیا و برای دنیا به کار برد)
- وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ (یعنی کسی که پیامبر ص را به خشم آورده بود که شاید مرادش مانند مروان باشد که در تاریخ اسلامی آمده است که وی مورد لعن صریح پیامبر ص قرار گرفته بود)
- وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ (یعنی کسی که مطیع معاندان مخالف بود. شقاق یعنی به هر بهانه ای با دیگری مخالفت کردن و بین خود و او جدایی انداختن که شامل طائفه بنی امیه می شود که به هر بهانه ای در صف مخالفین اهل بیت ع می ایستادند)
- وَ النِّفَاقِ (یعنی کسی که مطیع منافقان فرصت طلب و سودجو بود که شاید مرادش کوفیان دروغگو و بی وفایی باشد که برای کسب منافع و بهره مندی از امتیازات مادی حکومت بنی امیه از رهبران دودل و منافق آن عصر پیروی کردند)
- وَ حَمَلَهَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ (یعنی کسی که مطیع حاملان وِزْر شده بود. حاملان وزر کسانی بودند که هرچند از حقیقت ماجرا خبر داشتند و می دانستند حق با امام ع است اما برای مصالح و منافع خود سکوت کرده و بلکه حتی قتل امام ع را توجیه شرعی می کردند که حسین ع موجب آشوب در امت اسلامی شده است که شاید مرادش مانند شُریح قاضی و دیگر خواص بی بصیرت زمانه باشد که با فتواهای ضدانقلابی خود وزر و وبال دیگران را نیز بر دوش کشیدند. اما مهم این است که در این فقره از زیارت، هم به این حاملان وزر و هم به پیروان احمق این فقهای فاسق حمله کرده است چون آنان با پیروی خود به این گروه از اشخاص بی شخصیت، هویّت دادند و آنان را جای پیامبر ص نشانده بودند.)
********************************************************
وصیتنامه امام حسین ع
بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج44، ص: 330:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِیَّهِ أَنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّهَ وَ النَّارَ حَقٌ وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ وَ هَذِهِ وَصِیَّتِی یَا أَخِی إِلَیْکَ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیب *
امام ع در این وصیتنامه هدف خود را تبیین و تعریف می کند. این تبیین در چهار بخش ارایه شده است که به ترتیب به توضیح آنها می پردازیم:
بخش اول) گواهی اعتقادی آغازین وصیت:
أَنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّهَ وَ النَّارَ حَقٌ وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ …
ــ شهادت به وحدت الهی
ــ شهادت به رسالت محمد ص
ــ شهادت به حقانیت وحی و قرآن
ــ شهادت به موجودیت بهشت و دوزخ
ــ شهادت به واقعیت روز قیامت
ــ شهادت به معاد و بازگشت ارواح به ابدان خود
بخش دوم) تعریف سلبی از اهداف حماسه:
أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً.
ــ عدم خروج اشری
ــ عدم خروج بطری
ــ عدم خروج مفسدانه
ــ عدم خروج ظالمانه
بخش سوم) تعریف ایجابی از اهداف حماسه:
إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع.
ــ خروج اصلاحی
ــ خروج امر بمعروفی
ــ خروج نهی از منکری
ــ خروج برای احیای سیره نبوی و علوی
بخش چهارم) آزادمنشی حماسه در پایان وصیت: فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا، أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ. وَ هَذِهِ وَصِیَّتِی یَا أَخِی إِلَیْکَ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیب.
ــ کسیکه به من حق می دهد و قبولم دارد که باید قیام کنم پس خدا را در این حق، بیشتر قبول داشته باشد و بداند که این قیام یقینا خواسته خداست چون او بیشتر از همه، مطالبه حق می کند.
ــ کسیکه مرا رد می کند و قبولم ندارد پس من منتظر حکم خدا می مانم تا او بین ما داوری نماید چراکه او بهترین داور جهان است.
ــ من توفیقاتم را از خدا می دانم و بس! نه از مردم. (با توجه به لف و نشر مرتب، این جمله مربوط است به جمله اول یعنی فَمَنْ قَبِلَنِی …)
ــ و فقط بر او توکل کرده ام چراکه نفع و ضرر در دستان اوست نه دشمنان من. (با توجه به لف و نشر مرتب، این جمله مربوط است به جمله دوم یعنی وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ …)
ــ من در هر صورت، هر اتفاقی رخ دهد چه خوشایند و چه ناخوشایند فقط به سوی خدا إنابه می کنم یعنی روی از همه برمیگردانم و به سوی روی او روی می گردانم. ( با توجه به لف و نشر مرتب، این جمله مربوط است به جمله سوم یعنی وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ یعنی خدا هر حکمی درباره من بکند من آن را به خیر خود می دانم).
[1] مرحوم مجلسی در بحار ج 98 ص 336 می نویسد: فائده اعلم أنه لیس فی الأخبار ما العله فی استحباب زیارته صلوات الله علیه فی هذا الیوم و المشهور بین الأصحاب أن العله فی ذلک رجوع حرم الحسین صلوات الله علیه فی مثل ذلک الیوم إلى کربلاء عند رجوعهم من الشام و إلحاق علی بن الحسین صلوات الله علیه الرءوس بالأجساد و قیل فی مثل ذلک الیوم رجعوا إلى المدینه و کلاهما مستبعدان جدا لأن الزمان لا یسع ذلک کما یظهر من الأخبار و الآثار و کون ذلک فی السنه الأخرى أیضا مستبعد. و لعل العله فی استحباب الزیاره فی هذا الیوم هو أن جابر بن عبد الله الأنصاری رضی الله عنه فی مثل هذا الیوم وصل من المدینه إلى قبره الشریف و زاره بالزیاره التی مر ذکرها فکان أول من زاره من الإنس ظاهرا فلذلک یستحب التأسی به أو إطلاق أهل البیت ع فی الشام من الحبس و القید فی مثل هذا الیوم أو عله أخرى لا نعرفه. قال الکفعمی إنما سمیت بزیاره الأربعین لأن وقتها یوم العشرین من صفر و ذلک لأربعین یوما من مقتل الحسین ع و هو الیوم الذی ورد فیه جابر بن عبد الله الأنصاری صاحب النبی ص من المدینه إلى کربلاء لزیاره قبر الحسین ع فکان أول من زاره من الناس و فی هذا الیوم کان رجوع حرم الحسین ع من الشام إلى المدینه.
[2] مجادله 8 / نساء 86 / یونس 10 / ابراهیم 23 / احزاب 44 / نور 61 / فرقان 75 .
[3] رضی در شرح الکافیه (ج 1 / ص 94) مطلب جالبی در باره این گونه معنای تفعیل ذکر می کند: ویجئ للدعاء على المفعول بأصل الفعل ، نحو جدعته وعقرته : أی قلت له جدعا لک ، وعقرا لک ، أو الدعاء له ، نحو سقیته : أی قلت له سقیا لک.
[4] مجادله 8 / نساء 86 / یونس 10 / ابراهیم 23 / احزاب 44 / نور 61 / فرقان 75 .
ماشاالله لاحولا ولا قوه الا بالله العلی العظیم
خداوند به استاد معظم عمری طولانی و بابرکت عنایت کنه انشاالله. تحلیل های ناب استاد را اصلا نمیشه جایی پیدا کرد. کلامشون نور است.
از دست اندرکاران نیز تشکر ویژه دارم.
خداوند به شما خیر دنیا و آخرت عطا فرماید. من کوچکتر از اینها هستم.